وحید محمدی
وحید محمدی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

عقل و سنت از نظر مک‌داول


در کتابِ 《ذهن و جهان》، که یکی از مورد بحث‌ترین کتاب‌ها در فلسفه‌ی معاصر است، جان مک‌داول (John McDowell) تاکیدی جدی بر سنت و بر 《ورود به یک سنت》 به عنوان امری که فهم و عقلانیت را ابتدائا ممکن می‌سازد دارد؛ چرا که فهم و عقلانیت همواره مبتنی بر داشتنِ درکی از این است که چه چیزی دلیل بر چه چیزی است، و این درکی است که ما هنگام یادگیریِ یک زبان خاص و ارتباطات مفهومی‌ای که در آن زبان گنجانده شده است، یا به بیان دیگر، سنت فکری‌ای که آن زبان با خود حمل می‌کند، می‌آموزیم (زمانی که وارد یک سنت می‌شویم). و مک‌داول البته از گادامر به عنوان فیلسوفی که پیش از او بر اهمیت سنت به عنوان شرطی برای امکان فهم تاکید کرده است نام می‌برد (ذهن و جهان، درسگفتار ۶).

مک‌داول همچنین آگاه است که تاکید بر سنت ممکن است برداشتی محافظه‌کارانه و در تقابل با تغییرات فرهنگی را از حرف او منتقل کند، و در برابر این سوء برداشتِ احتمالی تاکید می‌کند که حرف او 《دقیقا هر قدر فضا که می‌تواند برای ابداعات جدید وجود داشته باشد را به حال خود باقی می‌گذارد》. ادعای مک‌داول این است که هر ابداع و تغییری در هر سنتی تنها می‌تواند مبتنی بر فهمی که مردمانِ آن سنت از امور دارند اتفاق بیفتد، و هیچ‌گاه هیچ ابداعی بدون اینکه هیچ‌کس بتواند ارزش آن را طبق درکی که از امور داشته است بفهمد ناگهان از آسمان فرو نمی‌افتد. در واقع سخن مک‌داول این است که امکانِ تغییر همواره از پیش در دل سنت‌ها وجود دارد و در لحظه‌ی تغییر صرفا آن امکانی که از پیش حاضر بوده است شناسایی می‌شود‌. و البته گاهی تغییر‌ها می‌توانند بسیار ریشه‌ای باشند و ساختار مفاهیم یک سنت را دگرگون کنند (پساتحریر بر درسگفتار ۶).

مک‌داول کانت را به عنوان کسی که تحت تاثیر فضای زمانه‌اش تاکیدی غیر ممکن بر عقلِ فردی داشت - عقلی که نباید در فضای یک سنت زیست کند بلکه باید همه چیز را خود بسنجد - مورد نقد قرار می‌دهد و می‌نویسد:

《زمانی که برخی سنت‌ها خشک یا نامنعطف می‌شوند، این امر، خیالی را می‌پروراند که باید اتکا به سنت را کاملا کنار گذاشت، درحالیکه پاسخ مناسب تاکید بر این خواهد بود که یک سنتِ قابل احترام باید شاملِ حساسیتی صادقانه به نقدِ بازنِگرانه باشد. 》

  - ذهن و جهان، درسگفتار ۵


در مورد اینکه آیا نقد مک‌داول به کانت وارد است و کانت جایی برای سنت نمی‌شناسد یا درکی نادرست از عقل و ارتباطش با سنت دارد مطمئن نیستم. اما این موضوعی برای یادداشتی دیگر است. فعلا چیزی که نظرم را جلب می‌کند تغییر رویکردِ مک‌داول از رویکردی توصیفی به رویکردی تجویزی در این نقل قول است که این سوال را برمی‌انگیزد که: چرا دعوت کردن به ترکِ یک سنت نمی‌تواند خود حرکتی درون یک سنت باشد؟ چرا این دعوت جای نگرانی دارد اگر همه‌ی حرکت‌های قابل فهم از پیش درون یک سنت‌ اند؟ چرا دعوت به ترک یک سنت نمی‌تواند جزئی مهم از حرکتی فهمیده شود که در نهایت منجر به تغییراتی ریشه‌ای در یک سنت می‌شود؟


لینک صفحه‌ی اینستاگرام:

https://instagram.com/kant_heute

لینک کانال تلگرام:

T.me/kant_heute

فلسفهجان مک‌داولعقلسنتنقد
یک فیلسوفِ عادی. درباره‌ی کانت، فلسفه‌ی مدرن و فلسفه‌ی معاصر مطالبی می‌نویسم. می‌توانید مرا با آدرس @kant_heute در دیگر پلتفرم ها بیابید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید