از آخرین پستی که منتشر کردم خیلی میگذره . یه چیز بیشتر از خیلی .لبتابو باز کردم تا باز برم وب گردی و اینا که یادم افتاد یه سایتی هم هست که از بس بهش سر نزدم تار عنکبوت بسته . ولی میگما وقتی برگشتم تغییر کرده سایت.
تو این مدت انقدر اتفاقای مختلف افتاده که اگه بخام بنویسم بعد از تموم شدنش انگشتام به گزگز میوفتن ولی قول میدم در غالب چندتا پست منتشر کنم . چون خودم حوصلهی خوندن پستای طولانیو ندارم واسه همین میگم شاید خیلیای دیگه هم خوششون نیاد .
حالااا بگذریم از این بحث . ما همین دو سه روز پیش یه سفر کوتاه داشتیم به تهران . که من واقعا تحت تاثیر این کلان شهر قرار گرفتم . شاید احمقانه به نظر بیاد یا شایدم بعضیا بگن که بابا تهرانه دیگه نیویورک که نیست . ولی اگه بعد ۶-۵ سال بری تهران و تو شهر گشت بزنی و با چندین تا آدم گپ بزنی تهش هم با یه راننده اسنپ فوق العاده پاایه برگردی خونه حتما و حتما عاشق این شهر میشی. اگر تو یه شهر کوچیک ذندگی میکردی که یه ماشین که رنگ و مدلش خیلی تابلوعه رو ۵ بار تو یه روز ببینی .دیگه دلت زده میشه و وقتی میری شهری به بزرگی تهرانو میبینی خب بازم عاشقش میشی .با اینکه مدت بسیار کوتاهی رو در دوران کودکی تو تهران ذندگی کردم . ولی الان میفهمم و میبینمش که چقدر خفنه . این شهر کوچیکه من همهی ادماش شبیه همن ؛ سبک ذندگی مسخره شون ؛ ظاهرشون ؛ اخلاقشون ؛ رفتارشون ؛حتی گاهی حس میکنم قیافه هاشون هم شبیه همه. چون اگه توی این شهر لعنتی با دیگران فرق داشته باشی قضاوت میشی ؛ از بس کوچیکه که حرفا از بس دهن به دهن میچرخه که تو کمتر از یه هفته به گوش خودت میرسه ؛ تو این شهر کوچیک اگه مثل من خانواده دار باشی دیگه با دوستات نمیتونی بری بیرون ؛ چون همه شهر میشناسنت ؛ همه میگن دختره با دوستاش بیرون بود حتما خرابه . شهر من کوچیکه ؛ من چیزای تکراریه این شهرو نمیخام ؛ این شهر که هر وقت میری بیرون هیچ جای جدیدی نیست که بری و از دیدنش خوشحال بشی ؛ شهر من اصلا اونقدر بزرگ نیست که براش مثل تهران تور تهران گردی بزارن ؛ کل جاهای دیدنیشو تو ۱ روز میتونی تموم کنی اگر بخای خیلی خوش بگذرونی ۲ روز . من یه جای جدید میخام ؛ یه جای بزرگ ؛ یه جایی که مغز آدماش انقدر کوچیک نباشه. اینجا اگه رو جاییت تاتو داشته باشی خرابی ؛ لاتی . وقتی رفتی تهران و یه نفری رو دیدی که یه جای پوستش بی رنگ نبود و سر تا پا تاتو بود و هیچ کس بهش جوری نگاه نمیکرد که انگار ادم فضایی دیده و هیچ کس زیر لب پشت سرش نچ نچ نمیکرد . اونوقته که میخای بری اونجا و عاشقش میشی ؛ شاید تهران همش خوبی نباشه . ولی من هم شهر خودم سوار اسنپ شدم ؛ هم تهران سوار اسنپ شدم . وقتی تو تهران راننده اسنپ واست رپ میزاره از حسین و صداشو تا ته بلند میکنه جوری که با بیس آهنگ دل و قلوه ات هم میلرزه ؛ چرا من باید هنوزم تو این شهر بمونم که وقتی اسنپ سوار شدم فقط یکبار رانندهی من خانم بود و من فقط با اون راحت بودم و تونستم تو راه باهاش راحت حرف بزنم . تو شهر من اگه راننده اسنپ مثل تهران اهنگ بزاره و منم باهاش بلند بلند بخونم هفتهی بعدش حرفتم تو کل شهر هست که این دختره حتی با راننده اسنپ هم تیک میزنه!!!!!!!!!!!!!!! در حالی که اونروز تو تهران ما اصصصصصصصصلا و اصصصصصصصلا قصد و غرض اونجوری نداشتیم . ما دو نفر بودیم که به مدت یه ساعت ینی تا به مقصد برسیم (میدونید که تو تهران مسیرا طولانیه) با سرعت ماشین و صدای بلند موزیک حال کردیم بعدشم اونو بخیر و ما رو به سلامت ؛ فقط دوستم بهش گفت که خیلی بچه باحالی بود از این به بعد اگه مسیرش اونطرف بود بیاد دوستمو سرکارش برسونه(دوستم تهران ذندگی میکنه و شاغله)
خب فکر کنم زیاد شد این پست .
ماجرای تهرانو حتما تو پست بعدی منتشر میکنم کاربنی هاااااااا دوستون دارم .
اونایی که تهران ذندگی میکنن اعلام حضور کنن