احساس میکنم این روزمرهها رو شورشو مسخره کردم :|
نمیدونم ادامه بدم یا ن . چون این روزا اتفاق خاصی واسم نیوفتاده . داستان زندگیم رو هم ک نوشته بودم خاطرات ۲ سال شایدم ۳ سال از عمر گرانمایه ام بود . حالا شما بگین ادامه بدم ب نوشتن روزمره ها هر وقت یه اتفاق جالبی افتاد بدوعم بیام براتون بنویسم!؟
خب البته شنبه هنوز تموم نشده ولی من ک لبتابو وا کردم بیام کامنتای خوشملتونو ببینم گفتم ی پستم بنویسم دیگع
امروز هم مثل هرروز میرم تا سعی و تلاش کنم تا درس بخونم ولی هردفه با شکست مواجه میشم . خرخونای محترم تو رو جون ارواحت ب منم بگو چجوری روزی ۸ ساعت درس میخونی !؟ من نیم ساعتشم نمیتونم بخونم . هی میرم تو بالکن :/ میرم تو حال :/ تن تن دسشوییم میگیره :/ دراز میکشم درس میخونم :/ میشینم :/ وایمیستم :/ بعد یوهو ب گوشیم پیام میاد من شیرجه میزنم روش دیگع درس بای باییییی
امروز با یک پدیدهی از نظر خودم عجیب رو ب رو شدم . با مامانجون میچتیدم (گوشی مامان بزرگم از مال من بهتره:/) بعد موقع خدافظی گفت فعلا بای . من هنوزم در کف مانده ام . من همیشه فارسی را پاس میدارم میگم خدافس .
و سپس با پدیدهای عجیب تر دارم مواجه میشم ک من هنوز زندم :/ وختی نشستم و حساب کردم دیشب ۳ ساعت فقط خوابیدم و در هفتهی گذشته ۲۷ ساعت خابیدم پشمهای شیخ عباس مرحوم جدم فر خورد .
و من همچنان ب خاطر سردرد مرگ اورم شاکیم :/ خب ادمه حسابی وقتی از جغدم کمتر میخابی انتظار داری سرتم درد نگیره !؟
و اینکه خبر خوش برای خودم دارم . من ماه پیش ۵۳ کیلو بودم ولی الان ۴۵ کیلو شدم . خیلی از این اتفاق خوشحالم ولی مامانم میگه لاغر شدی همین جوری پیش بری میزارمت دم در:/
و در اخر باید اضافه کنم ک بنده در این شب بیداری ها کشف نمودم ک گنجشک ها از ساعت ۵:۵۷ صبح بیدار میشن . خب بگو مرگت چیه از صبح اول صبح پا میشی مث گوسفندی ک شپش داره میپری اینور اونر :/ کجات خارش داره اخع
و در اخر اخرش هم براتون ارزوی زنده موندن دارم از سلامتی گذشته و اینکه ماسکو درست بزنین . یه ماسکو انقد نزنین ک رنگ جورابای چرکول بشه :/ توش بوی تف میگیره چجوری میمونی :/
خب دیگه کامنت بزارید . کامنت دیدنی روحم شاد میشه . روز خوش