من نتوانستم از رنجهای بشر بکاهم. پس بازندهام
این روزها اینستاگرام پر شده از سخنرانی نامجو. " من دیگه خستهام، هر جا این زندگی استاپ بشه دیگه راضی ام و ..." معمولا آدمها با به اشتراک گذاشتن این ویدئو میخواهند بگویند " منم همینطور"
اما چرا؟ چرا اینقدر تعداد افرادی که با نامجو احساس همدردی میکنند زیاد است؟ اصلا چرا خود شخص آقای نامجو چنین وضعیت روحی ای را تجربه میکند ؟
از صحبتهای نامجو میتوان فهمید که از دیدگاه او، ملودی ساختن در برابر بدبختیای که دنیا را فراگرفته کار بسیار کوچک و بی ارزشی ست. او میگوید " خوش به حال اونا که یه کار عملی کردند." نامجو به بدبختیها و پستیهای دنیا اشاره میکند و میگوید " من چیکار کردم؟! ملودی ساختم!!" و مشکل از همین جا شروع میشود جایی که یک شخص تصور میکند باید ناجی بشریت باشد!
من فکر میکنم هیچ کس در طول تاریخ نبوده که بتواند بگوید من ناجی انسانها بودم! من انسانها را از تاریکی و بدبختی نجات دادم و اگر هم کسی چنین ادعایی کرده یا دروغگو بوده و یا با کارهایش انسانها را از قبل بدبختتر کرده است! چرا که نجات دادن انسانها از ظلم و جهل و تاریکی امکانپذیر نیست. بدی و شر جزئی از دنیای ما هستند. جزئی که وجودش به اندازهی خوبی و خیر حیاتیست. تنها کاری که میتوان کرد این است که به اندازهی وسع خود باعث کمتر رنج کشیدن مردم شد. این میتواند معنای بهتری برای زندگی کردن باشد. و این دقیقا همان کاریست که آقای #محسن_نامجو به زیبایی هر چه تمام تر آن را انجام دادهاست. اما ذهن کمال طلب او متوجه اهمیت این موضوع نیست.
در پستهای قبلی راجع به کمال طلبی نوشته بودم. شعار همیشگی کمال طلبان این است : "هیچ وقت هیچچیز کافی نیست" در واقع این هیج چیز شامل خود شخص و کارهایی که انجام میدهد نیز میشود. کمال طلبان اهدافی برای نرسیدن دارند! اهدافی آنقدر بزرگ و غیرقابل دسترس که محال است بتوانند به آنها برسند. من مطمئن هستم اگر اقای نامجو در زندگی اش کار عملی هم انجام داده بود امروز همین حالی را داشت که الان دارد! چرا که یک ذهن کمالگرا هیچ وقت از دستاوردها و تلاشها و کارهایی که در زندگی انجام داده است راضی نیست. او همیشه چیزی فراتر و بزرگ تر را طلب میکند. ذهن کمال طلبی که میخواهد دنیا را نجات دهد باید بداند که جای ابرقهرمانها در افسانههاست! ما انسانهایی کوچک در جهانی بی انتها هستیم. انسانهایی که برای نجات دادن دنیا ساخته نشدهاند و وظیفهشان فقط و فقط نجات دادن روح خودشان از زشتی و ابتذال است.
در نسخهی صوتی، آهنگ "هیچ" اقای نامجو را میشنوید.