ویرگول
ورودثبت نام
کاسه دانش
کاسه دانش
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

حمله به اتوبوس‌ ما

شنیده بودم که تو راه ممکنه موشک به اتوبوس‌مون بخوره و بوم! خیلی ترسیده بودم. هر لحظه امکان داشت عراقی ها حمله کنند و تیکه پاره مان کنند، شنیده بودم آن ها حتی اسیر هم نمی گیرند، فقط می کُشند.

رفتم پشت اتوبوس. دیدم چند تا ماشین غریبه با اسلحه دارند ما رو تعقیب می کنند. دویدم سمت عمو ام و گفتم: «عمو..... عمو... عراقی ها.. عراقی ها دنبال مان هستند.» عمو تا شنید به پسر عمو ها ام گفت: « برید به عمو تون ( بابای من) بگید بیاد، بعدش برید یه آب قند هم برای حسین درست کنید.»

پسر عمو ها رفتند سمت تلفن اتوبوس و به بابام زنگ زدند. بابام گوشی را برداشت و گفت: «چی شده؟» پسر عمو هام گفتند: «عمو چرا صدات تغییر کرده؟»

-شما... آهان. عموتون.... عموتون... ( با گریه)

-چی یعنی......

- بله. عموتون.... رفته بهشت. (گریه) راستی چی شده؟

-..........


پسر عمو هام گریه شان گرفته بود، اصلا آب قند و تلفن یادشون رفته بود. رفتم گوشی رو ازشون گرفتم و گفتم: «سلام. من حسین ....»

یک دفعه زمین و زمان به هم ریخت. من از اتوبوس پرت شدم بیرون. دیدم اتوبوس غرق در آتش بود. بعدش مسافر ها و پسرعموها داشتند از اتوبوس بیرون می آمدند. نوبت عمو بود. عمو تا خواست بیرون بیاد اتوبوس منفجر شد. تمام مسافر ها و پسر عمو هام گریه شان گرفته بود. منم گریه ام گرفته بود.


یک دفعه به دو تا از پسرعموهام تیر خورد. یکی شون شهید شد و دومی به شدت زخمی شد، طوری که دیگه نمی‌تونست دست چپ و مقداری از دست راستشو تکون بده. دیگه عراقی ها رفته بودند. ما به سمت بیمارستان صحرایی راه افتادیم. وسط راه دوم پسرعموام شهید شد. فقط یکی از پسر عمو هام مونده بود. دیگه نمی‌تونستیم فوتبال بازی کنیم. خیلی غصه خوردم. یک دفعه یک موشک...

بیدار شدم. خیلی خوشحال شدم که فقط یک رویا بوده. بعدش تابلوی بابام رو نگاه کردم و برای آرامش روحش چند تا صلوات فرستادم.

بعدش به عمو و پسر عموهام زنگ زدم. همه سالم بودم. خدارو شکر کردم که همه سالم و سر حال بودند و به زندگی ادامه می دادند.

-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.- .-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-

(این داستان کاملا تخیلی و افراد این داستان ساختگی هستند.)

داستانجنگ ایران و عراقکاسه دانش
امام علی (ع)‌: فضای هر ظرفی در اثر محتوای خود تنگ‌تر می‌شود مگر ظرف دانش که با تحصیل علوم، فضای آن بازتر می‌گردد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید