ویرگول
ورودثبت نام
کتایون آتاکیشی‌زاده | Katayoon Atakishizadeh
کتایون آتاکیشی‌زاده | Katayoon Atakishizadeh
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

و قلم من، پس از مدت‌ها!


هرقدر گل آفتاب گردان قد علم کرد؛
به خورشید نرسید.
می‌شود از دور هم
برای معشوقه‌ای دست‌نیافتنی،
تلاش کرد :)

#کتایون_آتاکیشی‌زاده
•••

جمعه انباشته‌ای از خستگی‌های شش روز دیگر هفته‌است
سنگین؛
پر از بغض، پر از حرف‌های ناگفته، پر از اشک‌های سرازیر نشده، دست‌های به وصال نرسیده.
جمعه یک انبار خاک گرفته‌ است. دور تا دور؛ پایین تا بالا؛ پر از خاطرات کوچک و بزرگ و نامنظم؛ که روی هرکدام چند بند انگشت خاک نشسته؛
و حساسیت به غبارشان، اشکمان را در می‌آورد.

#کتایون_آتاکیشی‌زاده
•••
شاید صدای من،
حرف‌های توست؛
اما آرام تر.
با لطافتی بیشتر،
به گونه‌ای که هیچ لرزه‌ای
بر دل کسی،
شاید تو، شاید من
نیفتد..!

#کتایون_آتاکیشی‌زاده
#آنچه_شب‌ها_آشکار‌_می‌شود
•••

تو، یک کتاب چند جلدی و در حال نوشته‌شدنی؛
من چند صفحه دست‌نویس خاک گرفته، در کیف مردی از دنیا رفته.
تو نوشته می‌شوی و منتهی به مرگ نیستی؛
من پایانی باز دارم و پیش از تولد، از دنیا رفته‌ام.
تو را می‌خوانند؛ خط به خط، واژه به واژه. تو تحلیل می‌شوی؛
مرا با یک نگاه کنار می‌گذارند؛ شاید در همان کیف، شاید در سطل زباله.
تو با دستگاه، نوشته شده‌ای؛ خوش‌خط، تحریری، با حاشیه‌هایی دور هر برگ؛
مرا با خودکار نوشتند؛ مردد، پر از خط و خطوط بی‌معنی، روی یک کاغذ باطله.
تو را ارج می‌نهند؛
مرا گور..!

#کتایون_آتاکیشی‌زاده
•••

قدش کوتاه بود؛
لاغر بود؛
کم رو بود؛
چهره‌ش خیلی زیبا نبود؛
پول زیادی نداشت؛
سرزبون نداشت؛
اعتماد به نفس نداشت؛
بنده خدا خیلی چیزا داشت؛ ولی کم داشت.
کم حرف می‌زد؛
کم می‌خندید؛
کم هم گریه می‌کرد؛
کم عاشقم نبود؛ ولی کم ابراز علاقه می‌کرد.
با وجود همه‌ی اینا، من دوستش داشتم!
آخه مگه کم بودن چشه؟! :)

#کتایون_آتاکیشی‌زاده
- الهام گرفته شده
•••

نیمه‌ای از من عاشق تر است.
به سمتت خم می‌شود؛
امیدوار است آغوشت را باز کنی.
به زمین می‌رسد؛
می‌خواهد دستت را دراز کنی.
زمین را می‌بوسد.
نیمه‌ی دیگر در مرگ،
تنهایش نمی‌گذارد..!

#کتایون_آتاکیشی‌زاده
•••

آسمان آنقدر پایین آمده،
که روی سینه‌ام سنگینی می‌کند؛
در عین حال آنقدر دور است،
دستی که به سمتش دراز می‌شود؛
آن را لمس نمی‌کند...

#کتایون_آتاکیشی‌زاده
#آنچه_شب‌ها_آشکار‌_می‌شود
•••

کاش کسی، حضورِ تو را وثیقه بگذارد؛
برای حال بدی
که در من زندانی شده..!

#کتایون_آتاکیشی‌زاده
•••

یکی رو
یکی زیر
رج به رج این موهایی که
دور انگشتانم پیچیده
دستان مرا گرم می‌کند

#کتایون_آتاکیشی‌زاده
•••

«هرچه بر تَنِ ماه بپوشانی خوش است»
بگذار آغوشِ من، پوششی باشد برای تو :)

#کتایون_آتاکیشی‌زاده

کتایون آتاکیشی‌زادهغریقدستنویسنویسندگی
از من چیزی جز نوشته‌ها باقی نخواهد ماند!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید