ما، در «گلخانه»مان نشستهایم.. نور، رطوبت و حرارت، همه تنظیم شده اند.. همه چیز سرجای خودش است.. و ظاهرا دلپذیر.. «پرندهی دست آموزمان» هم سرجایش، همراهیمان میکند.
«کودکی»، ناگهان سراغمان میآید.. با لبخندی.. و البته همراهش موجوداتی «عجایبالغرایب».. «شیطنتهایی که ما از آنها سر در نمیاوریم» و جدی نمیگیریمشان.. «خیالاتی که هیچ چیزش با دنیای ما نمیخواند».
«کودکی»، برایشان «خانه» میخواهد.. «جایی» که این موجودات در آن ساکن شوند.. «پذیرفته» شوند و حضورشان رسمیت یابد.
«خانه»، استعاره از جایی است که «میتوانیم خودمان باشیم». و میتوانیم در آن «قرار» بگیریم. «خانه» قرار است جایی باشد که آنجا همانگونه که هستیم پذیرفته شویم.
«کودکی»، اصرار میکند که این موجودات عجیب و خیالی هم میتوانند صاحب جا و خانهای شوند. دعوتمان میکند بیینیم میتوانند شکلشان خیلی هم با حیوانات رام و دستآموزمان فرقی ندارد، آنهایی که «کارکرد»شان برایمان مشخص است؛ برایمان عجیب نیستند و برایشان «جایی» قائلیم.
خانهای که میخواهد، همان خانهای است که در کودکیهایمان نقاشی کشیدهایم.؛ به همان سادگی. و با همان جادو و سحر کودکی میشود «خانه»، با باز کردن نخی..
«کودکی» هر بار که از سوی ما پذیرفته میشود جرات مییابد تا دوباره سراغمان بیاید، جرات می یابد هر بار موجودی عجیبتر را با خود بیاورد.. ناشناختهتر..موجوداتی که عجیب و غریبند اما خطری ندارند. کارشان بازیگوشیست و شیطنت.. شرور نیستند و قصدشان آسیب رساندن نیست.
اگر خرابکاری میکنند.. و دنیایمان را بهم میریزند.. چون ما دنیایمان را فقط برای آنهایی ساختهایم که عجیب نیستند.. برای آنهایی که اهلی اند و قابلپیشبینی. آنهای که کارکردی دارند.
ما به«رامشدگان» خانه میدهیم.
آنهایی که در چهارچوب آنچه میشناسیم و باور داریم میگنجند.
«کودکی»، اما، از دنیای دیگری میآید؛ جاییکه «خودمان به آن آگاه نیستیم». جدیش نمیگیریم اما هست.
اندکی شیطنت میکند و گاهی خرابکاریهای کوچکی یا «لغزش»ی؛ و ما زیرسیبیلی ردش میکنیم.
خرابکاریهایش که زیاد میشود.. کلا ردش میکنیم برود و حالا حالا پیدایَش نشود.
سپس مینشینیم در همان گلخانه ی خودمان که همه چیزش تنظیم شده.. نور، حرارت، رطوبت.. همه چیزیش را میشناسیم و سرجایش است و کارکردشان معلوم. ولی خیلی زود درمییابیم که انگار چیزی کم است. جای چیزی خالی است.
تا اینجای داستان، روایتی از زندگی همهی ماست؛ تقریبا در هر سنی از بزرگسالی.
داستان ما و کودکی فراموششده یا رهاشدهمان..
داستان ما و خاطراتی که هربار با شکل وشمایلی عجیب و غریب سراغمان میآیند..
داستان ما و ناخودآگاهی که برایمان پذیرفتنی نیست..
و داستان ما و دورییی ملالآور از «جهان تُرد خیال»..
اما پیردمرد انیمیشن Monsterbox تصمیم میگیرد این بار خودش به سراغ «کودکی» برود. از گلخانهی امن و مطمئنش خارج شود و به سرزمینی برود که «کودکی» و هیولاهای بازیگوش و عجیب و غریبش آنجا هستند. و این بار «خانه»ای بسازد برایشان و جایی برای هیولاها و موجودات عجیب و غریب بیشتر..
«خانه»ای که گویی نشان میدهد همگی باهم، یک کل واحد، همانطور که هستند پذیرفته شده اند.
برایشان جا و «خانه»ای فراهم می کند.. و این یعنی «شما می توانید همانطور که هستید، باشید.»
.
کاوه کردگاری - دوم اردیبهشت 1399
https://www.instagram.com/daily.dose.of.psychology/