وقتی به تماشای فیلمی مینشینیم به فیلم اجازه میدهیم درون مارا تصرف کند؛
داستان و تصاویر وارد جان ما شوند،
احساساتی را درونمان برمیانگیزد؛
شاد یا اندوهگین میشویم؛
خشمگین و یا منزجر.
اجازه میدهیم خاطراتی زنده شوند؛ تصاویر ثبت شدهی قبلی، اسلایدهایی از زندگی زیسته مان؛ بخشهایی را بزرگتر و با جزییاتی بیشتر؛
خودمان را «پِلِی» میکنیم..
گاهی تصاویر را عقب میزنیم تا تجربهای را تکرار کنیم..
و از این تکرار لذت میبریم..
•
در تماشای فیلم، ما این فرصت را میتوانیم به فیلم دهیم که مهار مغزمان را به دست بگیرد و ما با او خود را تماشا کنیم. و به اندازه ی تصاویر و داستان بزرگ و کوچک میشویم.
•
آگراندیسور دستگاهی در تاریکخانه عکاسی است برای «بزرگ» یا کوچک کردن تصاویر از اسلاید موجود.
•
انسان میخواهد «خود» را بزرگ کند..
•
میل به رشدِ خود از امیالی نارسیستیک نشأت میگیرد، کششی به سمت «خود بزرگ کردن» (فروید میگوید آگراندیسمانِ خود) و در نهایت برتری نسبت به سایرین.
•
در خودشیفتگی، چشم تمایل دارد «خود» را بزرگ ببیند، زیبا، در اوج.. همچون نارسیس که در برکه به تماشای خود نشست.. وهمان ندیدن خود بود.
.
خودشیفتگی، تماشای خود در عین دوری جستن از خود است. ناتوانی در تحمل خود. .
اما تماشای فیلم میتواند فرصتی در اختیار «چشم»مان بگذارد که نه «خود»، اسلایدهایی از خود را آگراندیسمان کنیم؛ برای شناخت و مشاهده، برای یافتن چگونگی عملکرد و ارتباطش با دیگر بخشها،..
•
«فیلم؛ آگراندیسمان روان» تلاشی خواهد بود برای مشاهدهی روانمان؛ نه همچون در یک آینه؛ نه به مثابه درمان؛ برای یافتن بخشهایی درونمان که دیده نمیشوند، برای نزدیکی با خود.
•
کاوه کردگاری
خرداد ۹۹