کاوه کردگاری
کاوه کردگاری
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

مِن بابِ خودشیفتگی یا «آنچه می‌سوزاند خود در آتش است.»

نارسیس اثر کاراواجو
نارسیس اثر کاراواجو


یک روز نارسیس در ضمن شکار به چشمه‌ای رسید زلال؛
و بر آن شد اندکی در کنار آن بیاساید.
ناگهان تصویر خود را در آب دید ولی آن را بجا نیاورده، عاشق و واله‌ی آن شد.
دست دراز کرد تا او را در آغوش گیرد اما کوشش‌اش بی‌حاصل ماند.
آن‌چنان گریست تا سرانجام دریافت معشوق‌ش تصویر خود اوست.
برآن شد که خود را رها کند و هجران را بر وصال ترجیح دهد.
چنان بر سر و پیکر خویش کوبید که جان از کف بداد.
کالبد بی‌جان او به گلی تبدیل شد که نرگس (Narcissus) نام گرفت.»
.
خودشیفتگی، بیش از آنکه «عشق به خویشتن» باشد دوری جستن از خود است. ناتوانی در تحمل خود، با خود دوست نبودن.
خودشیفتگی، افکندن «تو خوب نیستی» بر چهره‌ی دیگران است، خوار شمردن، نادیده‌گرفتن، کهتر دانستن، تمسخر و .. دیگری؛ بر افقی که «من خوب هستم» سرابی بیش نیست.
فرد خودشیفته می‌پندارد رهایی و برائت خویش در آنچه بر دیگری می‌افکند واقع می‌شود. هر آنچه نقص و نازیبایی است چنانچه در دیگری یابد، از خود دور می‌شود.
آن انعکاسی که نارسیس شیفته ی آن شد، وهمی بود بر سراب نه نقشی بر زلالی دریاچه.
هر «تو خوب نیستی» ریشه در «من خوب نیستم» دارد.
حال، آن که با کلام و رفتارش دیگران را می‌آزارد و خفیف می‌دارد، خود از خویشتن خویش به ستوه آمده..
.
«بینی که چه گرم آتش در سوخته می‌گیرد!
تو گرمتری ز آتش
من سوخته تر زآنم»
.
خودشیفتگی، رنجِ مضاعف ِرنجاندن دیگری ست که آتش عذاب درونی را شعله‌ورتر می‌کند.
.
کاوه کردگاری - خرداد 98

خودشیفتگیروانشناسینوشتن به مثابه درمانروانکاویدوست داشتن خود
«روان» را واکاوی می کنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید