ویرگول
ورودثبت نام
شیوا کاظمی
شیوا کاظمی
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

حقوق گربه‌ها_ قسمت چهارم


_یعنی چی آقای‌میو؟ یعنی من واسه تقویم دروغ میگم؟

+کی گفته شما دروغ میگی؟ حرف من اینه که از کجا بدونم اون تقویم مال شماست؟

رها گفت:« منم شاهدم. همین هفته پیش بود. اومد اومد تقویمش ‌رو بهم نشون بده دید نیست.

+خواهش می‌کنم برید. از یه طرف باید جلسه اول انجمنم رو ردیف کنم، از یه طرفم باید تو خونه تکونی به خانم پیشی کمک کنم. خواهشاً شما دیگه اذیت نکنید.

_ خب آقای میو، ما کمک‌تون می‌کنیم. شما فقط تقویم رو بدین.

+ آخه مسئله اصلا این نیست. خودم دیدم از جیب‌تون افتاد اما...

_ اما چی؟

+ بچه‌ها بدون اجازه تقویم رو برداشتن و الان سالم نیست.

+مهم نیست،فقط بدینش.

_ میشی بابا، تقویم این آدمیزادو بیار.

و بدین ترتیب تقویم پاره صوض تقویم زیبای خودم به من دادند...


به پایان آمد این یادداشت

حکایت همچنان باقی‌ست

حقوق گربه هاقسمت چهارم
کنجکاو ، نویسنده ، خوره‌ی کتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید