ویرگول
ورودثبت نام
علی عباسی
علی عباسی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

بچه مهندس و مسئله شر!

معمولاً سریال‌های تلوزیون را دنبال نمی‌کنم اما شبی ناخواسته پای یک قسمت از سریالی نسبتاً پرمخاطب نشستم. شخصیت‌های اصلی را جسته گریخته میشناختم (ناسلامتی چهار سال است این سریال دارد پخش میشود!). شخصیت اصلی، جواد، از بچگی بسیار رنج دیده بود. حالا هم دقیقاً زمانیکه داشت به عشق زندگیش میرسید فهمیده بود تومور سرطانی دارد. پیش خودم گفتم خب طبق معمول سریال‌های سیما لابد شب بیست‌و‌سوم یکهو معجزه می‌شود و همه‌چیز گل و بلبل می‌شود اما بسیار دقت کردم که نحوه مواجهه‌ی شخصیت اصلی با مسئله "شر" چگونه است. بی‌اغراق این حد از ابتذال و وارونگی در برخورد با شر و مصیبت را یک لحظه هم انتظار نداشتم! گفتم لابد شخصیت اصلی ته تهش گریه‌ای کند و بعد خودش را پیدا کند و بگوید خدا خواسته و این چیزها و درصدکی الگوسازی مثبت در آموزش برخورد با شرور صورت بگیرد اما زهی خیال خام! شخصیت رسماً از هم فروپاشید. دیالوگ‌هایی عجیب و غریب دیده میشد و رسماً "جواد" یک هوچی از هم فروپاشیده شد. ناخودآگاه الگوسازی‌ای که گروه imagine dragons در آهنگ Believer برای مخاطبش در برخورد با "درد" و شر و مصیبت میکند یادم افتاد. و بعد یاد سیاوش شاهنامه افتادم که وقتی به او تهمت دروغ فحشا زدند و مجبورش کردند در کوهی از آتش برود، با صلابت تمام پیش پدر آمد و زبان گشود: "سیاوش بدو گفت انده مدار، کز این سان بود گردش روزگار، به نیروی یزدان نیکی دهش، از این کوه آتش نیابم دمش". ایوب و ابراهیم نبی را که اصلاً نمیخواهم وارد کنم که سورن کیرکگور فیلسوف در "ترس و لرز" میگوید من هفتاد بار در برابر نحوه برخورد ابراهیم با این درد عظیم تعظیم میکنم و ایوب که تا آخرین لحظه حتی زبان به شکوه نگشود . . . همین ملاصدرای خودمان وقتی درب خانه‌اش را زدند تا به مجلس محاکمه‌ی شاه ببرندش که احتمال حکم اعدامش بسیار بود تا آخرین لحظه خنده و آسایش و آرامش از دهان و دلش نیفتاد: "- پس تو را به چه کار آفریدند صدرا؟ +به درد کشیدن به‌خاطر حق و تا نفس آخر پیمودن راه حق با درد و اندوه". خیلی ساده در یک سریال آبکی تمام ارزش‌های فلاسفه خودمان هم له کردند. لازم نکرده ملاصدرا باشیم، همین Imagine Dragons که می‌توانیم باشیم؟!


پی‌نوشت: یکی دیگه از خزعبلات کلیشه‌ای سریالای ماه رمضون اینه که شخصیت اصلی دچار مشکل لاعلاجی میشه و حتما باید با معجزه تو شب قدر همه‌چیز براش حل بشه و خیلی راحت داریم میگیم اگه معجزه نشد حق داری از هم فروبپاشی و تمام بنیان اعتقادیت از هم باز بشه. چه بنیان فکری‌ایه که حتما باید با شفای شب بیست‌سوم حفظ بشه خب؟! گل بگیرنش! چه الگوسازی احمقانه‌ایه؟ مگه در واقعیت چقدر معجزه رخ میده برای افراد در مواجهه با شرور پیش اومده؟ کی گفته قرار بوده اساساً رخ بده آخه؟ چه انتظار سازی سمی و هالیوودی‌ایه؟ چرا الگوسازی برای "مواجهه" با شر و درد نداریم و بیش‌تر پیچوندن درد با معجزه رو یاد میدیم که در دنیای بیرون برای اکثریت مصداقی نخواهد داشت؟

پی‌نوشت: اینکه سریال جلوتر سکانس درد دل با امام رضا داره بازم فرقی به حال این الگو سازی در برخورد با شر در سریالا و فیلمای ما نداره. نقد اصلی در پی‌نوشت اول در باب تمام این دست سریال‌هاست اما قطعا این سریال هم نکات مثبت داشته . . .

و اینکه تیکه‌ای از سریال و کنسرت BELIEVER رو در پیج اینستاگرام قرار داد:

https://www.instagram.com/philosophical_things_/

لینک آهنگ:

https://www.youtube.com/watch?v=R4AbzwYOmNE

از کتاب ترس و لرز سورن کیرکگور
از کتاب ترس و لرز سورن کیرکگور
از کتاب مردی در تبعید ابدی (زندگی‌نامه ملاصدرا به قلم نادر ابراهیمی)
از کتاب مردی در تبعید ابدی (زندگی‌نامه ملاصدرا به قلم نادر ابراهیمی)


سریالفلسفهنقد فیلمبچه مهندسآهنگ believer
نشر جهان درونم، فردیتم و خلاصه ای از تجربه‌های شخصیم بدون تضمین دقیق یا جذاب بودن . کانال تلگرام: https://t.me/ketab_stuff
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید