ویرگول
ورودثبت نام
Keyvan Sarreshteh
Keyvan Sarreshteh
خواندن ۱۰ دقیقه·۵ سال پیش

چرا لازم نیست در این دوران مفید باشیم؟

نوشته‌ی آیشا اس. احمد


این روزها در بین دوستان و همکاران دانشگاهی‌ام واکنش مشترکی به بحران جاری کووید۱۹ می‌بینم. آن‌ها شجاعانه می‌جنگند تا همه‌چیز در همان حالت معمول باشد؛ دست‌وپا می‌زنند تا کلاس‌هایشان را آنلاین کنند، برنامه‌ی سفت‌وسختی برای نوشتن داشته باشند و مدارسی به شیوه‌ی مونته‌سوری روی میز آشپزخانه‌شان برپا کنند. امیدوارند دوره‌ای کوتاه با این اوضاع دست‌وپنجه نرم کنند و بعد همه‌چیز به حالت معمول برگردد. برای تمام کسانی که این مسیر را پیش گرفته‌اند آرزوی خوشبختی و سلامت دارم.

بااین‌حال من، به‌عنوان کسی که بحران‌های مختلفی را در سراسر جهان تجربه کرده است، در پس این هیاهوی بسیار برای مفید بودن، یک پیش‌فرض خطرناک می‌بینم. جواب سؤالی که این روزها همه دارند ـ «این اوضاع کی تمام می‌شود؟» ـ ساده و واضح است و درعین‌حال پذیرفتنش بسیار سخت. جوابش این است که هرگز.

فجایع جهانی دنیا را عوض می‌کنند و این پاندمی شباهت بسیاری به یک جنگ عظیم دارد. حتی اگر بتوانیم بحران کووید19 را در عرض چند ماه کنترل کنیم، میراث این اوضاع برای سال‌ها و حتی شاید دهه‌های آینده با ما خواهد بود. شیوه‌ی حرکت، ساخت‌وساز، یادگیری و ارتباط ما را تغییر خواهد داد. امکان ندارد بتوانیم دنباله‌ی زندگی‌مان را به شکلی بگیریم که انگار این اتفاق هرگز رخ نداده است. با این اوصاف انداختن خودتان در دل فعالیت‌هایی دیوانه‌وار یا نگرانی به‌خرج‌دادن درباره‌ی خروجی‌های علمی‌تان در شرایط حاضر ـ گرچه ممکن است حس خوبی در لحظه داشته باشد ـ کاری ابلهانه است. نتیجه‌ی انکار و توهم است. اما واکنش عاقلانه‌ی روحی و حسی، آماده کردن خود برای پذیرش این واقعیت است که تا ابد همه‌چیز عوض شده.

باقی این نوشته یک پیشنهاد است. همکارانم از اطراف جهان از من خواستند تجربیاتم در زمینه‌ی تطبیق یافتن با شرایط بحرانی را به اشتراک بگذارم. البته من فقط یک آدمم که مثل همه‌ی آدم‌های دیگر تلاش می‌کند خودش را با این پاندمی وفق دهد. اما من تجربه‌ی زندگی و کار در شرایط جنگی، در میان درگیری‌های خشونت‌بار، فقر و فجایع را در بسیاری نقاط جهان داشته‌ام. هم کمبود غذا و شیوع بیماری را تجربه کرده‌ام هم انزوای اجتماعی، محدودیت حرکتی و حصر را. در شرایط به‌شدت سخت جسمی و روانی، پژوهش‌های تحسین‌شده‌ای انجام داده‌ام و در مسیر کار علمی و دانشگاهی خودم، کارا و مفید بودن برایم ارزش است.

در این دوران سخت، نکات زیر را به این امید به اشتراک می‌گذارم که بتواند به پژوهشگران دیگر کمک کند خودشان را با این شرایط دشوار وفق بدهند. از این‌ها هر چه به کارتان می‌آید، بردارید و باقی را رها کنید.

مرحله‌ی شماره‌ی ۱: امنیت

روزها و هفته‌های اول شما در بحران بسیار حیاتی هستند و باید فضای کافی به خودتان بدهید تا ذهنتان با شرایط جدید تنظیم شود. کاملاً طبیعی و بجا است که در طول این گذار اولیه، احساس گمگشتی و ناراحتی کنید. فکر کنید چه خوب که در انکار نیستید و به خودتان اجازه‌ی مواجهه با اضطرابتان را می‌دهید. هیچ آدم عاقلی در هنگام یک فاجعه‌ی جهانی حس خوب ندارد، پس سپاسگزار این ناخوش‌احوالی ناشی از سلامت عقلتان باشید. در این مرحله پیشنهاد من تمرکز روی خوراک و خانواده و دوستان است و شاید تندرستی. (در دو هفته‌ی آینده تبدیل به ورزشکار المپیک نمی‌شوید پس لازم نیست انتظارات احمقانه از بدنتان داشته باشید.)

در قدم بعد، همه‌ی کسانی را که حالا در شبکه‌های اجتماعی تبلیغ مفید بودن می‌کنند نادیده بگیرید. 3 صبح بیدار شدن هیچ اشکالی ندارد. فراموش کردن ناهار و ناتوانی در شرکت در کلاس یوگای تصویری هیچ اشکالی ندارد. هیچ اشکالی ندارد که نتوانسته‌اید حتی یک بار سراغ مقاله‌ای بروید که قرار بود سه‌هفته‌ای بازنویسی و ارسالش کنید.

آدم‌هایی را که در شبکه‌های اجتماعی می‌گویند مشغول نوشتن مقاله هستند و آن‌هایی را که در شبکه‌های اجتماعی غر می‌زنند که نمی‌توانند چیزی بنویسند، نادیده بگیرید. آن‌ها مسیر خودشان را می‌روند. این سروصداها را قطع کنید.

بدانید که در مسیر ناکامی نیستید. همه‌ی آن فکرهای بسیار احمقانه‌تان را درباره‌ی کارهایی که الان باید انجام دهید رها کنید. به جایش تمرکز کاملتان را بگذارید روی امنیت جسمی و روانی. اولویت اول شما در این برهه‌ی ابتدایی باید امن کردن خانه‌تان باشد. به اندازه‌ی معقول مواد ضروری برای آشپزخانه بگیرید، خانه را تمیز کنید و با اعضای خانواده برنامه‌ی مشترکی بریزید. با عزیزانتان گفتگوهای مناسبی درباره‌ی آمادگی برای شرایط اضطرار داشته باشید. اگر یکی از عزیزانتان از کادر درمان است یا در یکی از مشاغل اضطراری مشغول به کار، اولویت اصلی‌تان را بگذارید روی هدایت انرژی به سوی آن فرد و حمایت از او. نیازهایش را بفهمید و آن نیازها را برآورده کنید.

خانواده‌ی شما به هر شکل و اندازه‌ای که باشد، برای هفته‌ها و ماه‌های پیش رو نیاز به یک گروه دارید. در عین حفظ دوری‌گزینی جسمانی، مطابق با دستورالعمل‌های بهداشتی اعلام‌شده، استراتژی و نقشه‌ای برای ارتباط اجتماعی با جمع کوچکی از اعضای خانواده، دوستان و یا همسایگان بریزید. اشخاص در معرض خطر را شناسایی کنید و مطمئن شوید که ازشان حمایت و محافظت می‌شود و نادیده گرفته نمی‌شوند.

بهترین راه برای ساختن یک گروه این است که هم‌گروهی خوبی باشید، پس ابتکار عمل را به دست بگیرید و اطمینان حاصل کنید که تنها نیستید. اگر این زیرساخت روان‌شناختی را بنا نکنید، چالشی که شیوه‌های دوری‌گزینی جسمانی به همراه می‌آورد برایتان خردکننده می‌شود. همین حالا یک سیستم پایدار و امن اجتماعی بسازید.

مرحله‌ی شماره‌ی ۲: جابه‌جایی ذهنی

وقتی امنیت خودتان و گروهتان را برقرار کردید، احساس ثبات بیشتری خواهید داشت و ذهن و بدنتان شروع می‌کند به تنظیم کردن خودش و تشنه‌ی چالش‌هایی بزرگ‌تر و جدی‌تر می‌شوید. اگر به مغزتان زمان بدهید می‌تواند خودش را متناسب با شرایط بحرانیِ تازه، از نو تنظیم کند و توانایی شما برای انجام کارهای سطح‌بالاتر برمی‌گردد.

این جابه‌جایی ذهنی به شما اجازه می‌دهد، حتی در شرایط بسیار وخیم، دوباره به همان پژوهشگر پرکار قدیم تبدیل شوید. اما در این جابه‌جایی ذهنی عجله نکنید و زود دست به قضاوت نزنید، بخصوص اگر قبلاً هیچ‌وقت فاجعه‌ای را تجربه نکرده‌اید. یکی از مناسب‌ترین و درخورترین پست‌هایی که در توییتر دیدم این بود: «روز اول قرنطینه: «مدیتیشن می‌کنم و وزنه می‌زنم.» روز چهارم: *بستنی را می‌ریزد توی پاستا*» ـ بامزه است ولی به اصل مسئله هم اشاره می‌کند.

ما، حالا بیشتر از هر وقت دیگری، باید کار و اجراگری را رها کنیم و آن چیزی را که اصیل است در آغوش بکشیم. جابه‌جایی اساسی و ضروری ذهنی ما نیازمند صبر و فروتنی است. روی تغییرات واقعی درونی تمرکز کنید. این دگرگونی‌های انسانی چیزی صادقانه، لخت، زشت، پرامید، کلافه‌کننده، زیبا و آسمانی خواهند بود. کندتر از آن چیزی هم خواهند بود که آدم‌های تیز و مشتاق دانشگاهی به آن عادت دارند. آهسته باشید. بگذارید این وضعیت حواستان را پرت کند. بگذارید شکل فکر کردنتان و شکل نگاهتان به دنیا را تغییر دهد. چون دنیا کار ما است. پس شاید این تراژدی همه‌ی پیش‌فرض‌های اشتباه ما را در هم بشکند و به ما جرئت رسیدن به ایده‌هایی جسورانه و نو بدهد.

مرحله‌ی شماره‌ی ۳: حالت معمول تازه را بپذیرید

آن‌سوی این جابه‌جایی، مغز شگفت‌انگیز و خلاق و انعطاف‌پذیرتان منتظرتان نشسته است. وقتی بنیاد و پایه‌ای قوی ساختید، یک برنامه‌ی هفتگی بریزید که در آن اولویت اصلی امنیت گروه خانگی شما باشد و بعد بلوک‌هایی زمانی برای دسته‌های مختلف کارتان مشخص کنید: تدریس، امور اداری، پژوهش. اول کارهای آسان‌تر را انجام دهید و کم‌کم به کارهای سنگین‌تر برسید. صبح‌ها زود بیدار شوید. در این مرحله ورزش و یوگای آنلاین راحت‌تر خواهد بود.

کم‌کم دوباره وضعیت عادی به نظر می‌رسد. کار کردن هم معقول‌تر خواهد بود و راحت‌تر با تغییر یا جبران چیزی که به راه افتاده کنار خواهید آمد. ایده‌های جدیدی از راه می‌رسد که اگر در انکار می‌ماندید هرگز به ذهنتان نمی‌رسید. همچنان پذیرای جابه‌جایی ذهنی‌تان باشید. به فرایند ایمان داشته باشید. از گروهتان حمایت کنید.

متوجه باشید که این یک مسابقه‌ی ماراتن است. اگر همان ابتدا با شلیکی انفجاری شروع کنید، به آخر ماه نرسیده روی کفش‌هایتان بالا خواهید آورد. از نظر احساسی خودتان را آماده کنید که این بحران 12 تا 18 ماه ادامه داشته باشد و بعد از آن هم نوبت به یک دوره‌ی آهسته‌ی بازپروری برسد. اگر زودتر تمام شد، در کمال خوشحالی غافلگیر می‌شوید. اما حالا روی رسیدن به آرامش، بهره‌وری و سلامتی‌تان در شرایط ادامه‌دار بحران کار کنید.

هیچ‌کدام از ما نمی‌دانیم این بحران چقدر طول می‌کشد. همه می‌خواهیم جنگ تا قبل از عید تمام شود. این عدم قطعیت دارد دیوانه‌مان می‌کند.

البته روزی از راه خواهد رسید که این پاندمی تمام شده است. همسایه‌ها و دوستانمان را بغل می‌کنیم. به کلاس‌ها و کافه‌هایمان برمی‌گردیم. مرزهایمان درنهایت دوباره برای حرکتِ آزادانه‌تر باز می‌شوند. اقتصادمان روزی از رکودی که پیش می‌آید خارج خواهد شد.

بااین‌حال ما الان در ابتدای این سفر هستیم. برای بیشتر آدم‌ها، هنوز ذهنمان با این واقعیت کنار نیامده که جهان همین حالایش عوض شده است. بعضی از استادان دانشگاه احساس حواس‌پرتی می‌کنند و عذاب‌وجدان دارند که نمی‌توانند به اندازه‌ی کافی بنویسند یا کلاس‌های آنلاین‌شان را به‌خوبی برگزار کنند. بعضی‌های دیگر از وقتشان در خانه برای نوشتن پژوهش‌های رگباری و مفید بودن استفاده می‌کنند. همه‌ی این‌ها سروصداهای اضافه است ـ انکار و توهم. در حال حاضر هم تنها کارکرد انکار این است که فرایند ضروری پذیرش را به تأخیر بیندازد؛ فرایندی که به ما اجازه می‌دهد خودمان را از نو در این واقعیت جدید تصور کنیم.

در انتهای این سفر به سوی پذیرش، امید و انعطاف‌پذیری است. خواهیم فهمید که از پس این کار برمی‌آییم، حتی اگر مبارزه و تلاشمان سال‌ها طول بکشید. خلاق و واکنش‌گر خواهیم بود و در هر گوشه و کناری نور خواهیم یافت. دستورات طبخ جدید یاد خواهیم گرفت و دوستان عجیب پیدا خواهیم کرد. پروژه‌هایی خواهیم داشت که امروز حتی نمی‌توانیم تصورشان کنیم و الهام‌بخش دانشجویانی خواهیم بود که هنوز آن‌ها را نمی‌شناسیم. به همدیگر هم کمک خواهیم کرد. هر اتفاقی که بعد بیفتد فرقی نمی‌کند، سعادتمند و آماده‌ی خدمت خواهیم بود.

در انتها از آن دوستان و همکارانی که از شرایط سخت می‌آیند تشکر می‌کنم؛ آن‌هایی که این حس فاجعه را با گوشت‌وپوستشان می‌شناسند. در چند روز گذشته درباره‌ی زخم‌های کودکی‌مان گفته‌ایم و به آن‌ها خندیده‌ایم؛ از رنج‌هایی که کشیده بودیم شاد شده‌ایم. شکرگزاری کرده‌ایم و به تاب‌آوری زخم‌های قدیم دوران جنگمان بازرجوع کرده‌ایم. ممنونم که جنگجویان نور هستید و خردتان را که زاییده‌ی رنج است به اشتراک می‌گذارید. مصیبت، معلم فوق‌العاده‌ای است.


منبع: https://www.chronicle.com/article/Why-You-Should-Ignore-All-That/248366

با تشکر از خانم فرزانه فخریان

کرونامفید بودنترجمهبحرانقرنطینه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید