مواقع شکست، مرتکب شدن به گناه یا وقتی که کارها اونطوری که میخوایم پیش نمیره چه احساسی دارید؟
آیا نسبت به خود حس گناه یا کوچک بودن دارید؟
در بعضی مواقع و البته در حد بیش از اندازه این امر امری طبیعی است.
آیا زیاد در این وضعیت ذهنی و به مدت خیلی زیاد گیر میکنید؟
اگر پاسخ مثبت است پس این مقاله راجع به شما نوشته شده است.
در باب این موضوع مایلم 10 راهکار که به خودم در زندگی کمک کرد تا از این حالت رهایی پیدا کنم را با شما به اشتراک بگذارم، تکنیک ها و عادت هایی که به کم کردن و حتی غلبه کردن به این مشگل که زمان و انرژی زیادی رو از من به هدر میداد کمک فراوانی کرد.
پس با من همراه باشید...
در قدم اول ذهن و بدنمون رو آروم میکنیم و واضح و معقول فکر میکنیم.
ساده ترین راه چه چیزی میتونه باشه؟!
بنشینیم و چشمامونو ببندیم و از راه بینی و شکم تنفس کنیم.فقط و فقط روی دم و بازدممون تمرکز میکنیم و نه چیزی دیگر. برای ۱ الی ۲ دقیقه این کار رو تکرار میکنیم (من به شخصه از تایمر موبایلم استفاده میکنم تا زود تمومش نکنم). این کار باعث افزایش بیش از پیش تمرکز میشه.
از خودمون بپرسیم: " آیا همین الان توی این سیاره کسی با مشگل بدتر از من وجود داره " ؟
این پرسش باعث میشود به مسائل از بعد وسیع تری نگاه کنیم.من اغلب این کار رو میکنم(پرسش از خود).
۳ تا از مواردی که من میتونم در زندگی بابتش شکرگزار باشم که البته خیلی به نظر بدیهی و دم دستی هستن چیا هستن؟
خب، من بابت خیلی چیزا میتونم شکرگزار باشم...
به طور مثال:
اغلب همین دو موردی که در بالا بهش اشاره شد برای از بین بردن حس شرم و گناه و فرار از خود خوری کافی است.
اگر کافی نیست پس همچنان با ما همراه باشید...
از خودمان راجب چیزی که باعث شده احساس گناه کنیم سوال کنیم :
آیا این مشگلی که بخاطرش این حسو دارم تا ۵ سال و یا حتی ۵ هفته ی دیگه اهمیتی برام داره یا نه؟
اگر از من بپرسید بیشتر اوقات در مورد خودم جواب خیر بوده! ولی این رو قبول دارم که در اکثر موارد خیلی عجول هستیم و از کاه کوه میسازیم.
این به این معنی نیست که الان در شرایطی عالی قرار گرفتیم.طبق تجربه ای که داشتم نه تنها این کار برای اضافه کردن اندکی خوش بینی مفید هست بلکه درس هایی که از دل اون شرایط سخت حاصل میشود ( که حتی خودم تجربه ی سخت ترینشون رو دارم ) میتواند در دراز مدت کمک خیلی زیادی به ما بکند مسایلی که خودم با آنها دست و پنجه نرم کردم یک یا چند چیز مهم به خود من یاد دادند که برای من حکم تغییردهنده ی بازی رو داشت یا حداقل چیزهای بسیار مهمی بودند که ارزش موندگاری توی ذهنم رو داشتند.بزرگترین امید من در مورد آینده بر اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شدهام متکی است، زیرا این ها موثرترین چیزهایی هستند که من باید با آنها آیندهام را بسازم. – کریگ دی. لانزبرو
کاری که من هر از گاهی انجام میدم آن هم در مواقعی که حس های منفی و مخرب به سراغم میاد یا زمانی که احساس گناه و شرمساری میکنم یا به مسایل از دریچه ی منفی نگاه میکنم درواقع ، واقع بینی و در آغوش گرفتن مشگل مورد نظر است.اما فقط به مدت خیلی کم و کوتاه، چرا که ما نیاز به هضم و پردازش داریم تمام احساسات، افکار، یا شوک هایی که یک موقعیت برای ما ایجاد کرده است را در نظر بگیریم.کنار گذاشتن بلافاصله و بی درنگ آنها میتواند باعث شود آن احساسات بعدا به شکل ها و گونه هایی دیگر در زندگی ما در واقع ظاهر و پدیدار شود.
به فرض مثال مدت زمان احساس گناه ما 10 دقیقه است. درست وقتی که این دقایق رو به اتمام است به سمت فضا و مخیله ای سازنده حرکت کنیم و دوباره به جلو و راه پیش رو متمرکز شویم.
برای جلوگیری از سرازیری احساس گناه و مارپیچ ترحم بر خود تمرکزمان را معطوف به بیرون کنیم، به دیگران، روی قدردانی و احترامی که از دیگران دریافت میکنیم تمرکز کنیم.انجام این کار باعث این میشود که از افکار بیهوده خلاص شده و به نحوی شاهد شکوفایی حس خوب در خودمان خواهیم بود. یا حتی حس بهتری خواهیم داشت زمانی که جمال فرد کمک گیرنده به لطف کمکی که به او کردیم روشن شده است.
در زیر چند روش خوب و موثر برای ارزش گذاری و کمک کردن ذکر میکنیم:
شاید شخصی برای راه رفتن و حرکت احتیاج به کمک داشته باشد و یا برای مهمانی آخر هفته خودش در حال تهیه وسائلی باشد و یا راجع به تصمیمی که میخواهد بگیرد نیازمند اطلاعاتی هست که تنها ما میدانیم.
فقط کاملا حضور داشته باشیم و به حرف های کسی یا شخصی که در حال آرام کردن دل خود است گوش کنیم و اگر حرفی سخنی برای آرام کردن او حتی به صورت کوتاه و گذرا داشتیم مضایقه نکنیم.
نگه داشتن درب هنگامی که شخصی ناتوان است در انجام این کار و یا هنگام رانندگی اگر مقدور است اجازه دهیم وارد خط و مسیرمان شود و یا اگر متوجه شدیم که در شهر ما گم شده راه را به او نشان دهیم.
از خودمان بپرسیم : اگر این حس و فکر مخرب رو ادامه بدم چه عواقبی خواهد داشت؟
زندگی من طی ۱ سال و یا مثلا ۵ سال آینده چگونه به نظر میرسد اگر مدام بخواهم در احساس گناه نسبت به خود غوطه ور شوم. و این به مراتب چگونه روی روابط من تاثیر خواهد گذاشت؟ روی شانس ما در رابطه با دستیابی به اهداف و رویاهایمان چطور؟
جواب تمام این سولات را بنویسیم؛ و درست درلحظه ای که احساس گناه و شرمساری به سراغمان آمد از آن ها به عنوان محرک و عامل برای هل دادن خودمان به سوی هدف مورد علاقه مان استفاده کنیم.
خودم به شخصه با استفاده از گوشی هوشمندم یادآوری تنظیم کرده ام؛ هرروز صبح پیغامی با این محتوا که " هیچ آدم عاقلی ۳۰ روز فکر نمیکنه " رو موبایلم ظاهر میشود .
راهی دیگر برای ایجاد و تنظیم یادآور این است که پیام و پیغامون را روی تکه ای کاغذ بنویسیم و آن را در گوشه ای از میزمان بگذاریم بنابراین این پیغام میشود یکی از چیز هایی که هرروز چشممان به آن برخورد میکند.
در زیر چند مورد پیشنهاد آورده ام که برای نوشتن یادآور ممکن است به درد بخور باشد:
یکی از راه ها برای حرکت از یک وضعیت ذهنی (احساس گناه) که قدرت فردی لازم برای عبور از آن به سمت یک وضعیت نرمال و مطلوب را نداریم، برداشتن یک قدم کوچک است .ایجاد یا شروع یک برنامه با موضوع و ذهنیتی با این مضمون که چگونه میتوانیم وضعیتی که باعث شکل گیری احساس گناه در ما شده بهبود و یا از آن دور شویم. پس جایی نشسته و یک خودکار و کاغذ برمیداریم با استفاده از ابزاری به اسم خلاقیت یک یا چند قدم کوچک رو به جلو پیدا میکنیم. سپس بلافاصله شروع کنیم.فقط شروع کنیم و یکی از آن گام های کوچک یا ریز را برداریم تا تصمیم و نقشه ی خود را به مرحله ی عمل وارد کنیم.
طبق تجربه ی بنده این کار باعث میشود حس توانمندی بیشتری در زندگی همچنین خود داشته باشیم.
سرانجام، هنگامی که احساس توانمندی و سازندگی بیشتری داشتیم و قدم در راه مسیر تعیین شده توسط خود گذاشتیم، چند دقیقه وقت بگذاریم و سوال بالا را از خود بپرسیم. به این فکر کنیم که اگر مجددا توی مسايل و مواردی دچار مشگل شدیم و یا آن احساس گناه به مدت طولانی به سراغمان آمد چگونه میتوانیم به گونه ای متفاوت عمل کنیم.
چند مورد از چیزهایی که کمک شایانی به من کرد در زیر ذکر میکنم:
به خودمان یادآوری کنیم که به محض اینکه توانستیم با شخصی درباره این احساس گناه صحبت کرده با هدف خالی کرد خود و فهمیدن حرف هایی نیاز داریم تا بفهمیم. و در ادامه میتوانیم بحث سودمندتر و کارآمدتری در خصوص چگونگی بهبود وضعیت کنونی با این شخص داشته باشیم.همچنین خودم معمولا به این شخص اجازه میدهم به من کمک کند تا آن ارتباط حسی و ذهنی با افراد یا محیط پیرامون که مدتی است منفصل شده است را متصل و یا آن حس سردرگمی که گاها دچارش میشوم را به نحوی ناپدید و یا حداقل موقتا آن را کمرنگ تر کند.