به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....
به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

قرار

ید تمیز قشنگی با یک دامن سرخ تنش بود. جلوی آینه ایستاده بود و با وسواس موهایش را مرتب میکرد.

گفتم :«مـزاحـم شدم؟ جایی مـی خــوای بری؟»

گفت :«نه اما...»

حرفش را نصفه گذاشت . موهـایش را بافت و پشت سرش انداخت.

همین طور که با من حرف می زد صورتش را آرایش کرد. ملیح و زیبا شده بود.

کم کم نگران شدم ، نکند مهمان دارد و من بی موقع مــزاحــم شده ام. ?

بین رفتن و ماندن مردد بودم که بوی عطر خوشی فضا را پر کـرد .

«یادته! این عطر رو خودت برای تولدم خریدی........»

وقتی حسابی مرتب و خوش بو شد. آمد و کناره من نشست. تصمیم گرفتم که بروم.?

گفت :«کجا؟ من که جایی نمخوام برم فقط ساعت 11:55 دقیقه #قرار دارم.....»

بعد به ساعتش نگاهی انداخت .

ساعت 11:55 دقیقه بود.

?سجاده نماز را که پهن می کرد تازه فهمیدم با چه کسی قرار دارد.... .





?پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) : کسی که خواندن نماز را از زمانش به تأخیر بیندازد، به شفاعت من (در روز قیامت) نخواهد رسید.



برای مطالعه مطالب بیشتر دنبال کنید.



نمازمذهبینماز سروقتعشق به خداژن خدا
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ... و خدا برای من کافیست❤
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید