Khairuddin Rahmani
Khairuddin Rahmani
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

زندگی‌ی که «هدایت» را هدایت نکرد

دیروز، سال‌روز مرگ خودخواسته (خودکشی) صادق هدایت بود. برخی‌ها او را نماد آگاهِ فاجعه‌ی دیربیداری می‌دانند.
خود کشی هدایت، به‌نحوی شکستِ مدرنیته‌ی بورژوازی و عقلانیت انتقادی است. جامعه‌ی ما شرقی‌ها نخبه‌کُش هست، اگر هدایت در غرب تولد می‌یافت شاید هنوز زنده بود، بیشتر می‌نوشت و خودکشی نمی‌کرد.
در جامعه‌ی شرقی هرگاه نخبه‌ای ظهور کرد جامعه پیرامون او از قیاس قامت کوتاه خود با این عظمت خشم‌گرفته، او را یا به کام مرگ فرستاد و یا هم شبیه مولانا و سیدجمال‌الدین از دیار خودش راندند.
‏او زمانی در وصف دوران خودش گفته بود: «اتفاقات به صورت احمقانه‌ای رخ می‌دهند و ما هم احمقانه ادامه می‌دهیم.»
او از بی‌عُرضه‌گی مردمان روزگار خودش چنان به‌ستوه آمده بود که در هر صفحه‌ی «بوف کور»ش از رجّالگی و لکّاتگی آن‌ها یاد کرده‌ است.
یکی مثل هدایت، قلّه‌ی‌ خودآگاهی روشن‌فکر مهجور شرق بود، تا آنجا که حتا کشورش را لایق خودکشی ندانست و در کنج عزلت و غربت در فرانسه با سلامی پرغرور به زندگی پایان داد.
در دنیای که برخی افسوس عمر هدر رفته را می خورند و برخی دیگر در فکر میراث و اموال باقی‌مانده اند. صادق هدایت که برای مردن عجله داشت زمانی نوشت:« نه دین دارم که شیطان ببرد، نه مال دارم که دیوان بخورند» و ای داد از این بی تعلّقی به دنیا که حوصله‌اش را سر برده بود و لابد فسق و فجور لکاته‌ها و سرمستی رجاله‌ها نیز برایش جذبه‌ی نداشت.

صادق هدایتخودکشیزندگی
روزنامه نگار/ دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی، تهران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید