علی خالقی
علی خالقی
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

ای وای، فهمیدن ما شهرستانی‌ایم!

داشتم با قطار برمی‌گشتم خونه. طبق معمول هدفون رو گوشم بود و کاری به کار کسی نداشتم. یه لحظه آهنگ قطع شد. مکالمه دو تا دختر دانشجو که صندلی بغلی نشسته بودن و تا حالا حتی متوجه حضورشون نشده بودم به گوشم رسید:

- اگه سر کلاس اصول فقه استاد نپرسیده بود اهل کجایید از کجا میفهمیدن ما شهرستانی‌ایم؟
+ آره بابا، از کجا میخواستن متوجه شن.
- اما اینجوری بد شد، اونایی که نباید میفهمیدنم فهمیدن.
+ باز بعضیا عب نداره، اما مثلاً فرانک نباید می‌فهمید.

[آلبوم بعدی پخش شده با نگاهی سیامک انصاری‌گونه به جلو خیره می‌شوم]

تهران چیه؟

تهران تا قبل قاجار یه روستا بوده شبیه بقیه روستاها.
البته به هر حال یه حرفایی هم برای گفتن داشته. مثلاً زمان صفویه که خیلی پیشرفت کرده بود، براش یه دیوار کشیده بودن.
به نقل از ویکیپدیا:

در دوران صفوی بسیار بر اهمیت تهران افزوده شد. در سال ۹۳۳، شاه تهماسب صفوی فرمان ساخت حصاری با چهار دروازه و ۱۱۴ برج را برای تهران داد. این کار که برای پشتیبانی از پایتخت آن زمانِ کشور، قزوین صورت گرفت، بر اهمیت تهران افزود.

قزوین همون شهریه که قطار داشت شهرستانیا رو می‌برد بهش.


از گذشته نچندان زیباش که بگذریم، میرسیم به حال فعلیش.

تهران شهریه که وقتی از کنار نمایشگاه ماشینش رد میشی، فکت چسبیده رو زمین. همونطور که داری حساب می‌کنی چند قرن باید کار کنی تا بتونی یدونه از اون ماشین مشکیا که اسمشو نمی‌دونی بخری، چند قدم پایینتر می‌بینی که روی دیوار نوشته:

کلیه فروشی
کلیه فروشی

در حالی که خدا رو شکر می‌کنی که سالمی و لنگ پول نیستی میری سمت مترو.

مترو که از بالا میاد پایین، اختلاف طبقاتی رو با همه وجودت درک می‌کنی. تیپ آدمایی که میان تو مترو و دغدغه‌هاشون همه چی رو بهت نشون میده. بالاییا تر و تمیزن. مترو سمتشون خلوته و کسی با کسی کاری نداره. هر چقد قطار میاد پایینتر شلوغتر میشه. همیشه چند نفر کف مترو با ظاهر نامناسب نشستن و دارن چرت میزنن. توی ایستگاه‌های شلوغ همیشه داد و بیداد میشه. چند تا نوجوون بلند بلند حرف میزنن و شوخیای بی‌مزه می‌کنن. ایستگاه‌های آخر همه کرختن. گردنا زورشون نمیرسه سرو نگه دارن. آخرشم هر کی با یه کوله‌بار صدکیلویی از خستگی راه میافته سمت خونش.



توی تهران قانونا یه کم عوض میشه. مثلاً کیف پولت رو نباید بذاری توی جیبت، یا گوشیتو نباید بگیری دستت. مجازات سرپیچی از این قانون دزدیده شدن کیف پول و گوشیته.
توی تهران باید بدونی اون زنی که هر هفته با یه بچه جدید توی بغلش میاد مترو، دروغ میگه. اما اون مرده که پای ترازوی شکستش مثل ابر پاییز گریه می‌کنه واقعاً نداره.


هر چقد سعی کنم که بگم اوضاع تهران چقدر عجیب و غریبه تلاش بیخود کردم.
چون که هنوزم اینجا تهرانه...

https://soundcloud.com/mahdyar/ekhtelaf


بچه طهرون کیه؟

کسایی که ادعای تهرانی بودنشون میشه رو میشه به دو دسته تقسیم کرد:

دسته یک - کسایی که جد اندر جد تهرانی بودن.

دسته دو - قاعدتاً کسایی که جد اندر جد تهرانی نبودن.

دسته اول معمولاً خودشون رو نمیگیرن و سیستم خاکی‌ای دارن. چون که می‌دونن اصالت اونا هم برمی‌گرده به یه روستا به نام تهران و نه بیشتر. این دسته با اصالت و شیک رفتار می‌کنن. نصف «آ»ها رو «او» تلفظ می‌کنن و طهرونین دیگه.

اما دسته دوم.
این جماعت که واقعاً باورشون شده تهرانی بودن یه نژاده و اونا رو از سایر مناطق کشور جدا می‌کنه، از نوادگان دانشجویانی هستن که استاد سر کلاس فقه ازشون نپرسیده بچه کجایید!
این عزیزان خیلی خرن.


مقصر کیه؟

سوالی که پیش میاد اینه که چرا یه عده آدم باید متولد تهران بودن رو ارزش تلقی کنن و این اتفاق تقصیر کیه؟
داستان دقیقاً یه چی تو مایه‌های نژادپرستیه. اینکه چون من تهرانیم پس موجود خفنیم ولی تو که شهرستانی هستی خیلی بی‌کلاس و ساده‌ای، یه چی شبیه اینه که چون من سفیدپوستم موجود پاک و زیباییم و تو که سیاه‌پوستی زشت و پستی؛ یا مثلا چون من داخل کاسه توالت طلایی دفع میشم کود بهتریم ولی تو که توی کاسه توالت سنگی دفع میشی موجود به‌دردنخوری هستی.
اساساً چیزی که کیفیت کود رو تعیین می‌کنه املاح و مواد مفید داخلشه، نه محلی که توش متولد یا دفع میشه.
حالا مقصر کیه؟ تهرانیایی که فکر میکنن شهرستانیا غیرمتمدن و عقب‌افتادن یا شهرستانیایی که فکر میکنن چون استاد سر کلاس پرسید بچه کجان، حالا موجودات بی‌کلاسین؟
تابلوست که مقصر وجود نحس و احمق هر دوشونه!


چه باید کرد؟

فکر.

تا وقتی آن دو احمق اهل فکر نباشن و نفهمن که چقد نفهمن، وضع همینطور خواهد بود.


به تو چه؟

هیچی. همینجوری.



مطلب قبلیم

https://virgool.io/open-source-idea/comma-vofk8vooh8sh
تهرانشهرستانلعنت به هر دوتاشان
توسعه‌دهنده موبایل و علاقه‌مند به خوندن و نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید