خوالیگر شیرازی
خوالیگر شیرازی
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

ابزار پخت و پذیرایی در آشپزی ایرانی_بخش هشتم

در دو پست گذشته سری زدم به سفره اطعمه اثر علی اکبرخان کاشانی (آشپز ناصرالدین شاه) و آن را ملاک قرار دادم که بسیار با دقت و ظرافت خوراکهای ایرانی را گروهبندی کرده و هرکدام را با ظروفشان نام برده است. او از ۵۶ «بشقاب» بورانی و حلوا و کباب و مربا، ۳۱ «قاب» پلاو، ۵۴ «کاسه» آش، کوفته، دلمه، اشکنه و بستنی، ۳۶ «پیاله» ترشی، ۴۰ «دوری» خورش و لبنیاتیها و روییدنیها و حریره، ۱۴ «بادیه» یخنی، ۱۰ «قدح» شربت، افشره و دوغ، ۱۳« آجیل خوری»، ۱۳ «نعلبکی» آچار و گِل، ۲۴ «میوه خوری»، ۳ «سینی» نذورات و ۴ «لنگری» حلیم(هلیم) نام برده است. پس از قاب، بشقاب، دوری، دیس، لنگری،مجمعه و طبق و بادیه، اکنون به قدح میرسیم.

قاب و قدح
قاب و قدح

قدح به ظرفی گفته می‌شود که دارای دهانه‌ای گشاد و عمیق است و برای سرو و نوشیدن مایعات در مراسم‌ها و جشن‌ها به کار می‌رود. از دوره قاجار آنرا همراه قاب میبینیم که برای سرو غذاها، به خصوص برنج و خورش، استفاده می‌شود. این دو نوع ظرف همچنان در فرهنگ ایرانی دارای اهمیت و کاربرد ویژه‌ای هستند.
در مورد قاب پیشتر روشنگری کردم که قاب تلفظی ترکی واژه کاپ به معنی ظرف است. قاب از دوری بزرگتر و از لنگری کوچکتر است. ظرفی از جنس مس یا چینی که تخت و بی لبه باشد برای همین به آن لبْ تخت هم گویند.

قدح دوره ساسانی
قدح دوره ساسانی

حال ببینیم واژه قدح از کجا آمده:
کلمه قدح از کلمه Cadus لاتین گرفته شده است و آن را نخست از خزف (سفال) میساختند و پس از چوب و سپس از مس نیز معمول گردید. نام قدح در قصیده ارخیلوقس دفاروس peros du Arcfiloque متوفی 660 ق.م. برده شده است.


در زبان عربی کأس (ka's ) به معنای جام یا کاسه است. این واژه در قرآن نیز به کار رفته است، به عنوان مثال در آیه 34 سوره واقعه: "وَكَأْسٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ" (و جامی از آنچه که دلشان می‌خواهد).در زبان فارسی، واژه‌هایی مانند "کاسه" و "قدح" برای اشاره به ظرف‌های مشابه استفاده می‌شوند.
اما "کأس" به طور مستقیم از عربی به فارسی وارد نشده است.واژه "کأس" در متون فارسی معمولاً به صورت وام‌واژه‌ای از عربی به کار رفته و معنی آن در فارسی همان معنای عربی آن است.
امام شوشتری در فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی و پژوهش‌های دیگری که توسط زبان‌شناسان عرب مانند استاد المنجد صلاح الدین انجام شده است، نشان می‌دهد که تعداد زیادی از واژگان فارسی به عربی راه یافته‌اند و به نظر می‌رسد "کأس" نیز می‌تواند یکی از این وام‌واژگان باشد و در فرهنگ واژه های پهلوی و اوستایی واژه کاس را داریم‌.


از نخستین کاربردهای واژه قدح را در شعر ابراهیم ادهم قرن ۲ ه‌ق داریم‌:
اگر تیغ بارد تو ساغر بکش
قدح را سپر ساز و بر سر بکش
و پس از آن از رودکی میبینیم یعنی از قرن سوم ه ق:
ای بلبل خوش آوا، آوا ده
ای ساقی، آن قدح با ما ده
اما منظور از قدح در این اشعار پیاله است برای خوردن باده. پیاله لبریز از باده را قدح میگفته‌اند.

در زمان قاجار میبینیم که قدح چندین برابر بزرگتر است و به آن ظرف گودی که در آن شربت میریخته‌اند یا آش و خورش میکشیدند قدح میگفتند و نشان اعیانی، داشتن قاب و قدح جفت با نقش گل و مرغ بوده است. قاب و قدح چینی با نقوش و تزئینات زیبا که هنر دست سازندگان چینی است و امروزه جنبه تزئینی و عتیقه دارند. میبینیم که کاشانی در شمارش أسباب آشپزخانه قاب و قدح را در شمار أسباب شربتخانه آورده است و در شناساندن شربتها از ۱۰ قدح شربت نام برده که در دوره قاجار با قاشقهای چوبی منبت کاری شده از درون آن شربت میخورده‌اند.
در رساله‌های دوره صفوی این واژه را نمیبینیم و گمان کنم تا زمان صفوی هم قدح، پیاله باده نوشی بوده باشد.

جنس نقره ی طلاکاری شده از دوره اشکانی
جنس نقره ی طلاکاری شده از دوره اشکانی

حال آیا رواست وقتی در زبان قدرتمند فارسی برای هر ظرف بنا به معماریش نام خاصی داریم؛ همه را کاسه بنامیم؟

ناصرالدین شاهقاب و قدحقدحکاسهابراهیم ادهم
یکی گفت ما را به خوالیگری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید