ویرگول
ورودثبت نام
خوالیگر شیرازی
خوالیگر شیرازی
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

ابزار پخت و پذیرایی در آشپزی ایرانی-بخش چهارم

مدتی است بررسی ابزار آشپزی و پذیرایی ایران باستان را برمبنای مقاله محمدعلی امام شوشتری آغاز کرده‌ام.از آنجا که در روزگار ساسانیان این رشته از هنر به غایت بود و اعراب با تسلط بر ایران به این گنج دست یازیدند؛ نام و کاربری آنها به همان شکل در زندگی و زبان اعراب پس از اسلام رواج یافت.

ظرف: ژرف، جفر. واژه ( زَرف ( ظرف ) ) از واژه ( جَفرَ ) در زبان اوستایی به چمِ ( ژرف، گود ) گرفته شده است. جالب است بدانید امروزه در زبان عربی واژه طبق برابر ظرف در فارسی، کاربرد دارد که آن را هم پیشتر توضیح داده‌ام.

مرطبان
مرطبان


مَرطبان: مرتبان، ظرف ابزارِ آماده بر خوان یا در آشپزخانه. میتواند شیشه‌ای یا سفالی باشد. هنوز اعراب به شیشه در دار مرطبان میگویند. پاسماوری یا ظروف ادویه و مربا و ترشی است.

تشت مسی
تشت مسی

طست: تشت

طستخان: تشتخان. تشت بزرگ. این واژه با همان شمایل طستخان در ترکی عثمانی هم وارد شده است.

شیز: شیل یا شیز را گونه‌ای ظرف چوبی از چوبی به همین نام دانسته‌اند. دهخدا شیز را آبنوس دانسته ولی در زبان پارسی میانه و اوستا، شیز گندم و جو، کاشتنی و رُستنی یا خوراک و خوردنی معنی میدهد که با توجه به واژه شیلان در بلوچی و کردی همان معنی خوراک درستتر مینماید. اگرچه حتما دهخدا و امام شوشتری نیز در تعبیر خود یقین داشته‌اند. ظاهرا واژه هیز ( امروزه به یکجور خیک، هیزه گفته میشود) گویشی دیگر از همین واژه است.

حب: حَب و یا حُب معانی زیادی را در بر میگیرند. به جز معنی دوست داشتن و دانه و قرص، به سبوی آب و شراب هم گفته میشده اما من ریشه و نوشتار آن در پارسی میانه را نیافتم.

حبانه
حبانه

حُبانه: یا حمبانه، در خوزستان کوزه ایست سفالی، مدور ، گود با دهانه گشاد و درپوش که آب را خنک نگه می دارد. موقع استفاده درپوش را برداشته و با لیوان یا پیاله از درون آن آب برمیدارند و می نوشند. با این وصف وازه قبلی یعنی حب هم با حبانه یکی است و تعبیر آن به سبو از نظر ساختار درست نمینماید.

دبه روغن
دبه روغن


دبّه: تاپه، تپه،گونه‌ای ظرف شکم برآمده را گویند. بستوئی چوبین یا سفالین بپوست ( به چرم ) گرفته که در آن باروت یا شراب یا روغن کنند و گاه برآن زنجیری و قلابی بود که در خانه به دیوار یا در راه بر ستور آویزند.تاپاله هم از همین واژه آمده است. تاپه+ آله یعنی مانند تپه.

دایجانه: شیشه بزرگ شکم‌گشاد گردن‌تنگ

ادامه دارد....

ایران باستانزبان پارسیظرفدبهتشت
یکی گفت ما را به خوالیگری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید