چندی پیش بخت یاری کرد و بازدید از موزه رضا عباسی فراهم شد و از آنجا که طراحی و ساختار ظروف ایرانی در دنیای خوالیگری هم اهمیت ویژه دارند، گردش در این موزه سرخوشی نابی بود که موجب پرسشهای تازهای گشت.

دو آوند بالا تشویش ذهنی خوالیگر را رقم زدند. در برچسب شناسایی اثر، آوند جلو گلابپاش و پشتی صراحی شناسانده شدهاند. سواد اندک این کمترین، اولی را گلابدان میدانست و دومی را گلابپاش. از آنجا که دو ظرف در کنار هم و دارای نقش و نگار جفت هستند، بیگمان کاربردی نزدیک به هم دارند. از اینجا بود که برآن شدم تا بررسی کرده و شناختی از اینگونه ظرفها گرد آورم. پس از مادر آنها آغاز میکنم، تنگ.

تُنگ، آوندی شکمدار و سرتنگ و گردن کوتاه را گویند که سفالین یا بلورین و بیضی شکل است. نایژه آن بر سرش قرار دارد و آنجا که به شکم میپیوندد تَنگ است و سر آن فراخ و گشاد است یا کوزه ای که شکمش کلان و گردنش کوتاه و دهانش تنگ باشد. تُنگ آوندی همه منظوره برای مایعات است که پیشینه بسیار دراز در فلات ایران دارد. یافتههای باستانشناسی نشان میدهد که انواع تنگ از دوران پیشاتاریخ بکار میرفته است. در دورههای باستان (عیلامی، هخامنشی و ...)، تنگهای سفالی و فلزی برای نگهداری و نوشیدن آب، شراب و دیگر آشامیدنیها بکار میرفتند. حتی شواهدی از کاربرد آیینی تنگ موجود است. پس از ورود اسلام به ایران، استفاده از تنگ ادامه یافت؛ هرچند ممکن است کاربرد شرابریزی آن در فضای عمومی کمتر شده باشد، اما تنگ همچنان ظرف اصلی برای آب و نوشیدنیهایی چون دوغ در سفره ایرانی باقی مانده است.

کوز معرب گوژ/کوژ. آبجامه ای است معروف. آوندی است دارای دسته و لوله و یا ظرفی است کوچکتر ازابریق
و برای نوشیدنیها بکار میرفته است. کوز (معرب، به کوزهٔ کوچکتر یا ظرف آبخوری گفته شده) از نظر شکل شبیه به کوزه (فارسی، سفالی نسبتاً بزرگ با دهانهٔ تنگ بوده، بیشتر برای آب، دوغ، شیر، و حتی شراب) است اما معمولاً یک لوله کوتاه برای ریزش آب دارد و اندازهاش نسبت به ابریق کوچکتر است. کاربرد کوز عمدتاً برای نگهداری آب آشامیدنی یا سایر مایعات در منزل بوده است.


آبریز، که شوربختانه بیشتر معرب آن ابریق متداول است. ظرفی با بدنه گلابیشکل و معمولا یک دسته است با لوله باریک و بلند، ساخته شده از فلزاتی چون نقره یا مس. ابریقها برای نگهداری و ریختن آب و شراب استفاده میشدند. طراحی آبریز به گونهای است که میتواند مادر ظروف بسیاری چون کتری ، پارچ، آفتابه، لولهنگ و گلابدان و... باشد.
چون بجویی تو بتوفیق حسن
باده آب جان بود ابریق تن
چون بیفزاید می توفیق را
قوت می بشکند ابریق را

گُلابدان ظرفی است شبیه تنگ کوچک که برای نگهداری گلاب بهکار میرود. این ظرف معمولاً از جنس شیشهٔ مرغوب (بلور)، چینی، نقره یا طلا ساخته میشود و بدنهای کشیده و باریک با گردنی بلند دارد. بسیاری از گلابدانها یک دستهٔ کوچک و یک لوله یا مجرای باریک برای ریختن کنترل شدهٔ گلاب منطبق با ساختار ابریق دارند. بکارگیری گلابدان (یا گلابپاش) بیشتر در مراسم مذهبی و عزاداریها، معمول است که خادمان با گلابدان بر دست حاضران گلاب بریزند تا فضا معطر و معنوی شود. این رسم در تکایا و هیئتهای عزاداری بهخصوص در ماه محرم رواج داشت و هنوز هم در برخی شهرها حفظ شده است. همچنین در زیارتگاهها و حرم امامان شیعه، ریختن چند قطره گلاب بر دست زائران به نشانهٔ تبرک رایج بوده است. در جشنها و مهمانیها، بویژه در دربار قاجار، حضور گلابدانهای زرین یا بلورین روی میز پذیرایی نشانگر شأن و تجمل میزبان بود و مهمانان با گلاب برای صرف غذا آماده میشدند. گلابگیری به عنوان صنعت در ایران از حدود هزار سال پیش (احتمالاً از دوران دیلمیان یا سلجوقیان) رونق گرفت. در دورهٔ صفویه، کاشان مرکز عمدهٔ تولید گلاب بود و به تبع آن ظروف مخصوص نگهداری و پاشیدن گلاب نیز ابداع شدند. بسیاری از گلابدانهای ظریف چینی آبی و سفید با نقوش ایرانی در این دوره ساخته شده که امروزه در موزهها نگهداری میشوند.
یکی بر جای ساغر دف گرفته
یکی گلابدان بر کف گرفته

گلابپاش
گلابپاش آوندی لوله دار است که بدان گلاب میپاشند. گُلابپاش وسیله یا ظرف کوچکی است برای پاشیدن گلاب بر افراد یا فضا. در متون فارسی گلابپاش را گاه گلابدان نیز میگویند و تفاوتی بین آنها قائل نشدهاند شکل کلاسیک گلابپاش مانند تنگ بلوری بسیار کوچک و باریکی است با یک لولهٔ بلند و باریک و در قسمت سر سوراخدار شبیه آبفشان که امکان افشاندن قطرات گلاب را فراهم میکند. . جنس گلابپاش معمولاً شیشهای (بلورین) یا فلزی گرانبها است کاربرد آن شبیه گلابدان اما اندکی متفاوت است اینگونه که به وسیله آن گلاب را بر حاضرین و در و دیوار میپاشند و این رسم تنها خاص سوگواری نیست.

صراحی
صُراحی به طور کلی تنگی با شکم نسبتاً کوچک و گردنی بسیار باریک و دراز، ظرفی بوده که بیشتر برای بادهها (به ویژه می) بکار میرفته است. بیشتر از شیشه یا بلور ساخته میشود تا مایع را بدون تغییر طعم نگهداری کند و همچنین بخاطر گردن درازش تماس هوا با مایع کمتر شود. بسیاری از صراحیهای تاریخی بیدستهاند و گردن دراز طراحی شدهاند که با یک دست گردن آن گرفته و شراب را در پیاله میریختند اما برخی دارای دسته و نوک باریک شبیه پارچ هستند. در کل صراحی گونه ویژهتر و ظریفتر از تُنگ است. جدا از جنس صراحی که بیشتر از شیشه و شفاف است، از نظر حجم صراحیها معمولاً کوچکتر از سبو هستند و بیشتر به اندازه یک بطری قابل حمل برای سفره شراب ساخته میشوند. در دوران باستان ایران، معادل دقیقی برای واژه صراحی در منابع نداریم، اما ظروف مشابهی برای شرابنوشی در بارعام پادشاهان هخامنشی و ساسانی رایج بوده است (نظیر تنگهای فلزی و تکوکها). پس از ظهور اسلام همچنان در فرهنگ عرفی و ادبیات، صراحی همچنان نمادی از میگساری و مستی باقی ماند.صراحیها گاه برای نگهداری آب خنک یا عرقیات (گلاب، عرق نعناع و...) در بزمها بهکار میرفتهاند تا نوشیدنی را خوشبو و خنک نگه دارند. سیبویه آورده که :«صراحیه شرابی است که با مخلوطی مخلوط نشده باشد.» در التاج، صُراحیه ظرف شراب است. ابن درید گفته است: «نمیدانم درست است یا نه. گفتیم که سریانی است، معرب شده از ܨܠܽܘܚܺܝܬܳܐ slouhitho و به معنی صراحیه است»
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحی می ناب و سفینه غزل است

انواع آفتابه
آفتابه آب تابه یا آوتابه ظرفی با لوله ای بلند که در آن آب گرم کنند. آبریزی از فلز و بیشتر از مس که در طهارتخانه بکاربرند. آفتابههای مسی یا برنجی با نقوش اسلیمی کاربرد گستردهای داشته است؛ هم در خانه جهت شستوشو به همراه لگن برای شستن دست پیش و پس از غذا خوردن استفاده میشده و هم در برخی توالتهای ایرانی چه در گذشته و چه امروزه کاربرد دارد. آفتابه را لولهنگ و ابریق نیز نامیدهاند. آفتابه در سالهای گذشته بیشتر از جنس مس و در سالهای اخیر از پلاستیک ساخته میشود. در ایران گونهای آفتابه در اندازه مختلف (تا بزرگی یک لیتر) هم بود که برای وضو گرفتن استفاده میشد و نامش آفتابه وضو بود. لولهنگ هم برای آفتابه گلی بکار میرود.
اینک شراب اگر هوست میکند وضو
در آفتابه کن که در این خانه آب نیست

لولهنگ/ کوز از لالجین همدان که دارای یک دسته و یک لوله است

سبو
سبو آوندی سفالین و دسته دار که در آن آب و شراب و جز آن ریزند؛ دهانه این گونه از کوزه نسبتاً گشادتر از تُنگ است. از گذشته سبو را مخصوص بردن آب قرار دادهاند. از سوی دیگر، در ادبیات سبوی شراب هم مطرح است و گاه سبو استعاره از جام شراب گرفته شده. اما در کاربرد واقعی، سبو یک پارچ سفالی بزرگ است. از دید ساختار، سبو معمولاً بدنی کشیده و تخممرغی یا خمرهای با یک دسته در قسمت گردن دارد.
بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی
سرمست بدم که کردم این عیاشی
با من به زبان حال می گفت سبو
من چون تو بدم تو نیز چون من باشی
تقریباً هر آوند گردنداری که مایعات را نگه دارد و از آن بریزند، را میشود یک نوع تنگ نامید. از این رو تنگ ساختار مادر بسیاری از ظرفهاست. سبو نوعی تنگ سفالی است با یک یا دو دسته، که تفاوت اصلی آن شاید در اندازه بزرگتر است. بنابراین سبو را میتوان زیرمجموعهای از تنگهای سفالی دانست که برای آب و شراب بکار میرفته است. کوزه نیز همخانواده تنگ و سبو و سفالی است. آبریز/ابریق و گلابدان و آفتابه تنگهایی هستند که یک لوله برای آبریزی دارند آفتابه آبریزی است برای شستشو که معمولاً فلزی و لولهدار است؛ از این رو هر ابریق یا تنگی را نمیتوان آفتابه دانست مگر کاربرد شستشو داشته باشد. صراحی و گلابپاش تنگهایی هستند گردن درازتر و در اندازه کوچکتر. بطور خلاصه، تنگ مفهوم وسیعتری نسبت به دیگر ظروف ذکرشده دارد و بسیاری از آنها را میتوان نوعی تنگ بهشمار آورد. در مجموع، وجه مشترک تمام این ظروف حمل مایعات است و تفاوت آنها در میزان تنگی دهانه، وجود یا عدم وجود دسته و لوله، جنس ماده سازنده و کاربرد خاص (مثلاً شراب، آب، روغن و ...) میباشد.
با استناد به شرحی که خواندید دو برچسب شناسایی موزه نادرست مینماید و از این دست بیدقتیها کم نیست.