برای بار nاُم ویرگول را باز میکنم و به جملهی «هر چی دوست داری بنویس...» خیره میشوم. چیزهای زیادی وجود دارند که دوست دارم دربارهی شان بنویسم اما هر بار به یک «خب که چی؟» بزرگ در ذهنم برمیخورم.
اوایل ویرگول برایم صفحهای بود برای بازنشر تمام آنچه در نشریات دانشگاهی مینویسم، برای اینکه بتوانم توجه آدمها را به موضوع خاص و جذاب «جامعهشناسی نجوم» جلب کنم؛ این موضوع در دنیا تقریبا ناشناخته بود و در ایران ناشناختهتر. تنها جایی که دستم در بازههای زمانی مختلف به آدمها میرسید، شبکهی جهانی وب بود؛ برای همین نوشتههایم در رابطه با اخترجامعهشناسی را در ویرگول منتشر کردم که شاید روزی این مطالب به دست یک انسان خوش فکر و تلاشگر برسد و دروازهی جدیدی از این دانش را در جهان باز کند. و اینطور منی که خود امکان عمیقتر شدن بیشتر در این موضوع را نداشتم، حداقل توانسته باشم این مسیرها ۲ قدمی روشن کنم.
بعدترها یعنی همین تازگیها به ویرگول برگشتم تا دربارهی پادکست شخصیام، پادکست حدثنی، بیشتر بنویسم تا مخاطبان بیشتری پیدا کنم که فکر میکنم این تلاشم آنچنان هم بیثمر نبود؛ از نتایجش راضی بودم و هستم.
این روزها که ویرگول را باز میکنم به چیزهای بیشتری میاندیشم، به اینکه شاید باید خلاقانهتر عمل کنم. چیزی که هم وقت ارزشمند ایهاالناس را نگیرد و هم به ایشان چیزی اضافه کند. هم چند قدمی راه را برایشان روشن کند، هم سرگرمشان کند، هم خلاقیت من رشد کند و هم چیزی یاد بگیرند و دعای خیری بدرقهام کنند.
همچنان در جستجویم، در جستجوی نوشتن من باب موضوعاتی که به دردمان بخورد!
راستی نوشتههای شما در ویرگول به چه دردی میخورد؟!