اگر شبکههای اجتماعی را شبیه یک بازار نگاه کنید، آدمهای زیادی به ویترینها نگاه میکنند، اما با نگاه رهگذرها پولی بهحساب شما نمیآید!
مخاطب داشتن به معنی مشتری داشتن نیست، چه پیجهایی که چند میلیون مخاطب دارند؛ اما دریغ از 100 میلیون فروش، و چه پیجهایی که تنها 20 هزار تا فالوور دارند؛ اما با گردش مالی چند صد میلیون!
با چه روشی؟! جامعه مشتری خودشان را پیدا کردند و بهجای اینکه صدها هزار نفر سیاه لشکر داشته باشند چند هزار مشتری بالقوه دارند، بهقولمعروف سیاهیلشکر نیاید به کار، یکی مرد جنگی به از صدهزار!
امروز با این تورم و اهمیت نقدینگی اشتباه است اگر روی مسیرهایی با نرخ برگشتپذیری سرمایه (roi) کم سرمایه گذاری کنیم، کسبوکار باید بهترین روش مناسب خودش را انتخاب کند، نه اینکه چون همه اینفلوئنسر مارکتینگ را انتخاب میکنند ما هم همان مسیر را برویم، امروز علم داده با یک اکسل معمولی، آگاهی به شما میدهد که هزار مشاور تبلیغاتی به شما نمیدهند!
شاید یکی از مهمترین تکنیکها ارجاعدادن و صدای فراگیر باشد، البته در این متن درباره تکنیکها و یا استراتژیهای بازاریابی صحبت نمیکنم، اما ما باید مشتریهایمان را بازاریابهای خودمان بدانیم، آن وقت دیگر بهعنوان یک همکار آنها را میبینیم و سود آنها، سود ما میشود.
راحت به شما بگویم دیگر دنیای اینفلوئنسرها و تبلیغات شبکههای اجتماعی بهترین راه نیست (البته که هنوز هم برای این دنیا ترفندهایی دارم و استفاده و توصیه میکنم)، اما امروز، دنیای دهانبهدهان است، دنیای ارجاعدادن! یادمان باشد اگر تعداد اندکی افراد دوستمان داشته باشند بسیار بهتر است از اینکه تعداد زیادی مردم فقط از ما شناخت داشته باشند!
مشتری نسبت به تبلیغات شبکههای اجتماعی گارد بالایی پیدا کرده است، میداند که فلان اینفلوئنسر اصلاً مخاطبانش برایش مهم نیست فقط به جیب و رؤیاهای خودش فکر میکند، مشتری امروز به دوستش با 100 نفر فالوور بیشتر اعتماد میکند تا یک سکو 1 میلیونی! به عبارت سادهتر ما نیاز به پیج مشتریهای خودمان داریم نه اینفلوئنسرها! برای اثبات این حرفم به رفتار خودتان نگاه کنید، وقتی در یک گعده خانوادگی یک نفر از یک چیزی تعریف میکند، شما بیشتر برای خرید وسوسه میشوید یا وقتی یک اینفلوئنسر استوری میگذارد و میگوید: این محصول عالیه و حتماً توصیه میکنم که خریداری کنید؟!
ما باید در دنیای مشتریهایمان زندگی کنیم، اینکه او کجا حضور دارد و چه میخواهد، در کجاها به محصول ما فکر یا چه زمانی به ما نیاز پیدا میکند؟! چه فیزیکی و چه مجازی و همان جا با او یک پیمان همکاری برای تمام عمر ببندیم!
بین خودمان بماند، در سال گذشته یک محصول گیاهی - دارویی فقط با یک کاغذ A4 سیاهوسفید در داروخانهها که رویش نوشته شده بود: «فلان محصول رسید» 75درصد افزایش فروش داشته است (به دلایلی نام محصول را نمیبرم)
میدانید چرا؟
چون مشتریاش در داروخانه به فکر خرید محصول او میافتد، نه در دل شب و در حال استوری دیدن!
حالا تا فردا هی غصه بخورید که من چون پول ندارم و فلان اینفلوئنسر تبلیغم نمیکند، پس پیشرفت نمیکنم، پس رشد نمیکنم، نه خواهر و برادر گرامی، مانع رشد شما، باورهای محدودکننده شما است، نه منابع محدودتان پس یکبار مجدد بازنگری کنید، من هم در کنارتان هستم!