کارمندی دوستدار کارآفرینی
در آغاز کارمند شدنم در سال 1382می خواستم در کلاس های کارآفرینی شرکت کنم .به چند جا توی شیراز سر زدم.تنها جایی که الان یادم مونده یک شرکت یا آموزشگاهی توی خیابون زند بود.موفق نشدم در کلاس های کارآفرینی شرکت کنم ولی بعد از اون یک مغازه فروش کامپیوتر راه اندازی کردم،یک شرکت ثبت کردم،توی آزمون ورود به حرفه نظام مهندسی ثبت نام کردم و پذیرفته شدم و یک خودرو روآی قسطی خریدم.
یعنی در دنیای مجردی نیازهای اولیه ام تامین شده بود و به نظر می رسید باید دنبال چیزهای بیشتری باشم .
ازدواج
نیاز به وجود یک همدم و اصرار اطرافیان و....باعث شد به ازدواج فکر کنم. پای گذاشتن در سرزمین ناشناخته ازدواج همان و درگیر چالش های جدید شدن همان،
تامین نیازهای اولیه برای زندگی مشترک مثل تامین هزینه های ازدواج،جهیزیه،مسکن و....از یادم برد که دنبال چه اهدافی بودم.
اگر شما یک حامی داشته باشید که مثلا به شما آپارتمان هدیه بدهد یکی خودرو هدیه بدهد و....می توانید در کلاس های شکوفایی فردی و..شرکت کنید اما اگر قرار است خودتان برای ساختن یک زندگی اقدام کنید قضیه خیلی متفاوت می شود.
الان که به اون روزها نگاه می کنم می بینم تصمیم برای ازدواج در مقطع نامناسبی صورت گرفته.درسته که من به عنوان یک فرد خودساخته در دوران تجرد قدم های خوبی برداشته بودم ولی آیا این موارد نشان از آمادگی من برای ازدواج داشت؟
اجازه بدهید به این موضوع از زاویه دیگری نگاه کنیم.اگر در یک مقطع زمانی هستید و برنامه واهدافی دارید تمام کوشش خود را بکنید تا به سطحی از اهداف مذکور برسید وسپس به سراغ مراحل بعد بروید.
این چه کاریه آخه؟
اگر میخواهی ادامه تحصیل بدهی،کسب وکار خودت را راه اندازی کنی،مهاجرت کنی و....اول تکلیف خودت را با این ها روشن کن و بعد سراغ ازدواج برو.
احتمال داره اهداف مدنظر تو به جزیی از اهداف همسرت تبدیل نشه و یکسری چالش ها در این زمینه پیش بیاد و دوم اینکه درسته شما در دوران مجردی یک سری دستاورد داشته اید اما زندگی مشترک وملزوماتش با دوران مجردی تفاوت داره.
اگر به این موضوعات فکر نکرده باشی طرف مقابل را مقصر می دونی در حالیکه یک آدم مسئولیت پذیر ،مسئولیت کارهایش را به عهده می گیرد.
بعد از ازدواج اگر شانس داشته باشی حدود 10 سال طول می کشه تا به یک ثبات برسی .البته اگر درآمدت کفاف زندگی را بده و نیازهای اولیه یک زندگی مشترک یعنی مسکن،خودرو،اثاثیه و...را توانسته باشی تامین کنی.
نکته بعد اینکه با بچه دار شدن یک سری موضوعات جدید وارد زندگی می شود که بماند .پس فارغ التحصیل شدن از یک مقطع خیلی ضروری ست.
تا یک مقطع را به پایان نرسیده مقطع بعدی را شروع نکنید.
گاهی حسرت یک سری کارهای خوب نکرده و راههای پر چالش نرفته تا آخر عمر با آدم می مونه.البته اکر در مراحل بعد هم بخواهید اونها را تجربه کنید به شیرینی زمان مخصوص خودش نیست.
من در شرایط فعلی سعی می کنم از طریق روش خودآفرینی هم خودم به این موارد عمل کنم و هم دیگران را آگاه و ترغیب کنم.