ویرگول
ورودثبت نام
حسین خضوعی
حسین خضوعی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

پر از خدا

درون و بیرونش

پُر از «خدا» بود،

ولی هنوز....

با همان «خدای­ کودکی»­­اش زندگی می­ کرد:

یک پادشاه دور

که برای خواندنش...

باید دست به ­سوی آسمان بلند می­کرد

و فریاد می­زد...

آیا بشنود یا نشود؟؟

...فرصت نکرده بود «او» را «عوض» کند...


خدای کودکیانسآرامشتغییررشد
بر سر آنم که گر زدست برآید دست به کاری زنم که غصه سراید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید