Kiana
Kiana
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

نوازنده‌ای ابدی به نام تنهایی

برایم از غم سخن نگو . من‌ همانم که با غمی که برایم به یادگار گذاشتی سوزناک ترین دیوان شعر این شهر را سرودم. برایم از دوستی دم نزن . چرا که می‌دانم دوستی‌ای وجود ندارد . فقط نسبت به عده ای ، به انتخاب شخص خودمان ، کمتر دشمن هستیم . انتخابی که روزی از آن پشیمان خواهیم شد و می دانم که دشمنان دست‌کم از دوستان وفادار‌تر و ماندگارتر اند !



جلوی من هیچ گاه از دلتنگی ، آشوب ، نگرانی ، عاشقی و ... حرف نزن .هم من و هم تو خوب می‌دانیم، آدمی اگر در پایان رابطه‌ای از احساسات سخن بگوید ، یعنی قبول کرده که خودش مقصر است . یعنی می داند که آخرین سلاحش برای نجات دادن رابطه‌ای که خودش ، با همان سلاح ، مجروحش کرده ، احساسات دروغین است .



امثال تو را، که هرگاه کم می آورند، از احساسات دم می زنند ،خوب می شناسم .می‌دانم که اگر احساسات عمیق و واقعی باشند ، محال است که قابلیت به زبان آورده شدن داشته باشند .



من رفتن را باور کرده ام . باور کرده ام که در بطن همه‌ی همهمه ها و دوستی ها و در تمام در میان جمع بودن ها ، می‌توان تنهایی را یافت .تنهایی را می توان همان ثانیه‌ای که دلت توسط آنکه بی نهایت دوستش داشتی ، می شکند،لمس کرد . می توان حضور ابریشمی‌اش را لابلای ترک های قلب احساس کرد . می توان صدای قدرتمندش را در زندگی سست‌مان شنید .


برای من تنهایی ، تمام ثانیه های با تو زندگی کردن بود .آنگاه که فهمیدم آدمی می تواند در آغوش یک نفر باشد و عطر تنهایی زودتر از عطر آن فرد به مشامش برسد !!🎻☔️🎭

تنهاییاحساسات
از عَزای شیشه می‌تَرسَد دِلَم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید