در بخشی از کتاب «دوباره فکر کن» (Think Again)، آدام گرنت (Adam Grant)، داستان کوتاهی درباره اهمیت دوباره اندیشیدن در لحظات حساس و بحرانی آورده شدهاست. آتشسوزی مهیبی که گروهی از آتشنشانها را در خود گرفتار کرده بود و به هیچیک از آنان فرصت تجدید نظر و تأمل در تصمیمگیری (که نتیجتاً منجر به مرگ یا زندگیشان میشد) نمیداد.
اما پیش از نقلقول چکیده داستان آتشنشانها، تعاریف نتیجهگرایی و فرآیندگرایی چیست و چه ارتباطی به مدیریت بحران دارد؟
نتیجهگرایی در مدیریت بحران تعبیر مردم فرآیندگرا (Process Oriented People) به افرادی اطلاق میشود که در عمل صرفاً مطابق دستورالعملهای تایید شده کار انجام میدهند و مردم نتیجهگرا (Results Oriented People) افرادی هستند که به هر شیوهای صرف رسیدن به هدف نهایی دست به کار میشوند.
... هیچکس فکر نمیکرد که داج یک آتش فرار بسازد؛ این یک بداههپردازی محض بود. بعدها دو آتشنشان دیگر قسم خوردند که در آموزشهایشان هیچچیزی شبیه به آتش فرار را نیاموخته بودند!
این درس عبرتی است که آتشنشانها آن را با گزافترین بهای ممکن آموختند. جرقهی ذهنی واگنر داج در اوج هیجان مبنی بر رهاسازی ابزارآلات سنگین و پناه گرفتن در یک آتش خودساخته، تفاوت میان مرگ و زندگی را رقم زد. اما این ناتوانی عمیق و نظاممند گروه در زمینهی بازنگری بود که کارشان را به اینجا کشاند...
صرفنظر از خطای اول آتشنشانها که مبنی بر عدم رهاسازی ابزار کارشان بود تا سرعت فرارشان از هجمه آتش را تسهیل کند (برای آتشنشانها، رها کردن ابزار در لحظههای بحرانی یعنی قبول شکست و از دست دادن هویت آتشنشانی!)، عدم بازنگری مجدد برای اتخاذ راهحل دوم یا همان پلن-بی مثال خوبی برای تعریف فرآیندگرایی ایشان است. صرف رسیدن به هدف (نجات و رهایی از آتش) با فرار رو به جلو یعنی آتش زدن علفزارهای پیرامون برای از بین بردنشان، قبل از رسیدن آتش بزرگتر برای اینکه موقع رسیدن آتش مهیب، در یک منطقه امن داخل آتشسوزی پناه بگیرید، میتواند تنها با هدف رسیدن نتیجه که در اینجا زندهماندن است رسید. اما آتشنشانهای فرآیندگرا که تنها به اصول آموزشی پایبند بودند از آتش مصون نمانده و از بین رفتند.
منبع:
نقلقول از کتاب «دوباره فکر کن» آدام گرنت - نشر نوین