کیان فیض
کیان فیض
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

"زیپ چمدون "


پریشب زیپ چمدونت گفت وقتی رو پله برقی فرودگاه با دلهره از خانوادت خداحافظی میکردی، زیرلب میگفتی: دو دل نشو فقط برو و نگو وطن - خاک ی چی دیگه س، آره میمیرم براش براشبگردی ولیعصر و پنجشنبه های بام و اون پسر خوشتیپ خجالتیه و خاطرات شمال هم که محاله یادم بره.

ولی هرجوری شد رفتی ماهی. چه بی خبر..

عصبی نیستما ماهی قرمز، فقط بگو اون پسر خوشتیپ خجالتیه کیه آخه ی جوری ازش گفتی به دل منم نشست. تو بام دیدیش یا لا به لای اون شمالای دخترونه که میرفتید میگفتی جام خالیه؟

یکی دو هفته س داره با من حرف میزنه.

چرخاش از قد بلندت میگن و دستگیره ش از بوی عطرت ولی امون از این زیپ پدرسوخته، ی جوری ظرافت دستاتو برام توصیف میکنه که دلم میخواست لااقل زیپ چمدونت میشدم. از همه چی گفته ولی لامذهب ی کلمه ازون پسر سبزه هه که برات میمرد و رو موج موهات زندگیشو تنظیم کرده بود نمیگه.

حق داره خب مو خرمایی، آخه وقتی کنارم بودی حرفی از چمدون وسط نبود. فقط ی بار گفتی " تو دوس داری بری یا بیای؟ "، منم گفتم تو باشی، رفتن و اومدن یه معنی بیشتر نداره. نمیدونم اینکه چند هفته س رفتی ولی چمدونت رو هنوز باز نکردم خوبه یا نه ماهی، شاید امیدوارم که .. ولش کن.

فقط کاش چمدونت گم نمیشد و به دست من نمیرسید ماهی.

بداهه پرانیزیپ چمدونتهرانعشق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید