ویرگول
ورودثبت نام
کیمیا جوکار
کیمیا جوکار
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

فرایند Design thinking

در مقاله قبل سعی داشتم فرایند Double Diamond را واضح و شفاف سازی کنم، در این مقاله قصد دارم راجع به متدی مهم به نام Design thinking با شما صحبت کنم.

فرایند Design thinking به طور کلی نه تنها در UX بلکه در بیزینس ها مورد استفاده واقع میشود چرا که فرایندی موثر در اصل مارکتینگ و بیزینس است.

آن چیزی که دغدغه و نگرانی طراحان UX است این است که چگونه طراحی کنند تا موجب جذب و رضایت کاربران شود، با توجه به موارد انبوه در محصولات مشابه در بازار به سختی میتوان این برجستگی سازی را ایجاد کرد.

اما موثر ترین راه برای داشتن یک ایده نو و موثر پیروی از تفکر طراحی است.

نکته بسیار مهمی که در این فرایند وجود دارد این است که شما باید در کنار کاربر بایستید تا متوجه شوید به چه چیزی نیاز دارد و با چه مشکلاتی مواجه است .

Design thinking
Design thinking


تفکر طراحی چیست؟

تفکر طراحی فرایندی برای تولید ایده های طراحی و راهی برای رفع مشکل است.در واقع این فرایند در نظر میگیرد که چگونه یک محصول عالی برای شرکت ساخته شود به طور یکه بیشترین سودآوری را داشته باشد و تفکر طراحی مشتریان را در اولویت قرار دهد و آنچه که شما باید به عنوان یک طراح به آن توجه کنید این است که کاربر چه مشکلاتی دارد و چگونه به آنها کمک کنید و مشکل را برطرف کنید.


چرا تفکر طراحی بسیار مهم است؟

دلایل زیادی وجود دارد که تفکر طراحی را محبوب، مهم و مفید می کند برای مثال:

الهام بخشیدن به خلاقیت: خلاقیت اساسی ترین عنصری است که توسعه پروژه ها، محصولات یا شرکت ها را پیش می برد. با این حال، داشتن یک ایده خلاقانه کار ساده ای نیست! فرآیند تفکر طراحی راهی برای شفاف سازی و جمع‌آوری راه‌حل‌های خلاقانه از تیم‌ها و راهی برای الهام گرفتن از کاربران است.

راه حل های رضایت بخش: تفکر طراحی کاربران را در اولویت قرار می دهد و همه راه حل ها با کاربران تایید می شوند. می تواند مطمئن شود که روش هایی که ارائه می دهید رضایت بخش هستند.

تعامل و همکاری (Collaboration):

تفکر طراحی تیم‌ها را به همکاری فعال و تعامل متقابل تشویق می‌کند. این به معنای بهره‌گیری از تنوع اندیشه‌ها و تجارب افراد است.

در کل، تفکر طراحی ابزاری قدرتمند برای حل مسائل پیچیده و ایجاد ارزش برای کاربران، سازمان‌ها و جامعه به شمار می‌آید. این رویکرد در زمینه‌های مختلفی از طراحی محصولات گرفته تا بهبود فرآیندها و خدمات مورد استفاده قرار می‌گیرد.


5 گام اصلی در تفکر طراحی :

گام اول : Empathize(همدردی)

کاربران خود را خوب بشناسید!

مهم ترین و اصلی ترین نکته در این گام این است که کاربران خود را درک کنید همدلی و همدردی در design thinking حرف اول را میزند این به معنی است که شما با کاربر همسو در تفکر باشید، بنابراین اولین و مهمترین اقدام این است که خود را به جای کاربر بگذارید.

راه های زیادی وجود دارد از اینکه متوجه شویم کاربر به چه چیزی فکر میکند، یا چه مشکلاتی دارد، برای مثال مشاهده، گوش دادن، مصاحبه، پرسشنامه از روش های پر کاربرد هستند.

برای مثال یک اپلیکیشن را در نظر بگیرید که قصد دارد برای دریافت لایک بیشتر از کاربران به روز رسانی داشته باشد ، تیم طراحی تحقیق کرده و اپلیکیشن خود را با رقبا مقایسه میکند در این صورت به جای اینکه با افزودن ویژگی جدید ، ابزار را رقابتی تر کند فقط می تواند بیشتر شبیه رقبا باشد.

کاری که تیم طراحی باید انجام دهد این است که به بازخورد کاربران گوش دهد و یک پرسشنامه در مورد ویژگی هایی که آنها می خواهند بپرسد. سپس، می‌تواند بداند که کاربران چگونه از این ابزار استفاده می‌کنند، انتظار دارند این برنامه چه کاری برای آنها انجام دهد، در مورد آن چه فکر می‌کنند، برنامه موجود چه مشکلاتی دارد و در چه مواردی نمی‌تواند نیازهای کاربران را برآورده کند.

گام دوم : Define(تعریف مسئله)

مشکلات کاربران خود را پیدا کنید!

پس از جمع آوری بازخورد کاربران و مشکلات آنها باید نگرانی ها و مشکلات واقعی کاربران را تجزیه و تحلیل کنیم.

شما می توانید نگرانی ها و الزامات اصلی را با فکر کردن در مورد آنچه کاربران گفته اند، آنچه انجام داده اند، آنچه فکر می کنند و آنچه که احساس می کنند، دریابید.

نوشتن پرسونا مناسب کمکی زیادی در این بخش دارد.

گام سوم: Ideate (ایده پردازی)

راه حل های موثر و تاثیرگذار را پیدا کنید

پس از شناخت درست کاربر و نیاز های اصلی او شروع به ایده پردازی میکنیم، بیشترین و موثر ترین راه در این مرحله طوفان فکری است ، با ست کردن یک جلسه می توان طوفان فکری را ایجاد کرد طوری که همه آزاد هستند و می توانند ایده های خود را بیان کنند ، حتی ایده های ناممکن!

گام چهارم: Prototype

ایده ها را به راه حل های واقعی تبدیل کنید

در این مرحله باید از ایده های بهینه که پیدا شده یک نمونه اولیه پیاده سازی کرد، با این کار میتوانیم فیدبک از بقیه اعضای گروه داشته باشیم و آن را آپدیت کنیم که این به خودی خود تاثیر بسیار مثبتی دارد.

در واقع در این مرحله یک نسخه خیلی ساده و ارزان در اختیار قرار میگیرد تا آزمایش روی آن انجام شود و این یک توصیفی از محصول و خدمات که میخواهیم ارائه دهیم است.فاز پروتوتایپ برای آزمایش هر راه حل و آشکار کردن هر گونه محدودیت و نقص ضروری است.نتیجه این مرحله داشتن ایده ای از نحوه واکنش کاربران به راه حل انتخابی (رفتاری، احساسی و فکری) و دانستن محدودیت های طراحی است.

گام پنجم: Test

راه حل خود را امتحان کنید

اکنون باید راه حل هایی که آماده شده اند را آزمایش و امتحان کنیم و آن را برای کاربران ارسال کنیم تا بررسی کنند که آیا آن چیزی است که آنها نیاز دارند یا خیر، این مرحله آخر از فرایند design thinking است اما نقطه پایانی فرایند طراحی نیست.

در هر جا که احساس شد موارد نیاز به بررسی مجدد دارد به مراحل بالا برگردید تا مشکل را مجدداً تعریف کرده و راه‌حل را به‌روزرسانی کنید.


به طور کلی فرایند تفکر طراحی یک فرایند خطی نیست اطلاعات به طور مداوم برای اطلاع از درک مسئله و فضاهای راه حل و برای بازتعریف خود مشکل استفاده می شود به طوری که شما هر زمان که نیاز داشتید می توانید به عقب برگردید و مراحل را مجدد طی کنید

پس این یک فرایند غیر خطی است.

uxdesignproductuidesigner
طراح محصول
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید