-الو!
-سلام، بفرمایین.
-سلام…ببخشید.
-خدا ببخشه.
-شمام ببخشین.
-چشم…امر دیگه ای ندارین؟
-نه، ممنون.
-خواهش میکنم، شب خوش.
-خدافس.
گوشی را آرام روی میز گذاشت. طوری که انگار یک حشرهی مرده را جابجا میکند. دستش نمیلرزید، اما موج سردی از ستون فقراتش بالا میرفت.
همسرش که روی کاناپه کتاب میخواند، سرش را بلند کرد و پرسید: «کی بود عزیزم؟» لبخندی زد که سعی میکرد تا چشمهایش برسد اما موفق نمیشد. «هیچی، اشتباه گرفته بود.»
به آشپزخانه رفت. آن مکث کوتاه بعد از «سلام...». هنوز در گوشش صدا داشت.
موخره:
به سی و هشت روش سامورایی تلاش مذبوحانه من قدیم فیس بوک و نوشتههای پراکنده، من جدید و جمنای است برای شروع دوباره خلق مجموعهای تقریبا داستانی از ۳۸ متن در ژانرهای مختلف.
روشها به مرور اضافه و در ویرگول قرار میگیرند.