این مقاله رو امروز تو سایت جان فورمن میخوندم و برام جالب بود گفتم با شما عزیزان هم در میام بگذارم.
این جملهای است که بسیاری از مردم شنیدهاند. اما من تا سال ۲۰۲۲ یا ۲۰۲۳ که در یکی از رمانهای تام کلنسی به آن برخوردم، از آن مطلع نبودم. در آن زمان من در رادفورد مربیگری میکردم. با اینکه مفهوم کلی این جمله را درک میکنم، وقتی به آن در زمینه مربیگری نگاه میکنم، احساس میکنم کمی مشکلساز است. دو دلیل مرتبط برای این حس دارم.
هیچ راهحل جهانی وجود ندارد
اولین نکتهای که باید مطرح کنم، واقعیت ورزشهایی مانند والیبال است؛ ورزشهایی که در آنها شرایط اجرای مهارتها همواره در حال تغییر است. اگر داشتیم در مورد نواختن ویولن صحبت میکردیم، جایی که یک زنجیره فنی دقیق برای اجرای یک قطعه وجود دارد، این ایده منطقی بود. نوازنده کنترل کاملی بر خود و سازش دارد. راه درست و اشتباهی برای اجرای یک قطعه وجود دارد و هدف این است که هر بار آن را به همان شکل بینقص اجرا کند.
اما در والیبال، هیچگاه بازیکن دقیقاً همان عمل را دوبار تکرار نمیکند. همیشه نوعی تغییر و تنوع در شرایط وجود دارد. ما بازیکنان را برای اجرای یک حرکت مشخص بهطور مکرر و دقیق آموزش نمیدهیم. بلکه آنها را آموزش میدهیم تا بتوانند مهارتها را در موقعیتهای مختلف و متنوع بهکار بگیرند. این همان ایدهای است که راب گری در کتاب *چگونه یاد میگیریم حرکت کنیم* به آن اشاره میکند و من هم در ویدیوهایی که به اشتراک گذاشتهام دربارهاش صحبت کردهام: **تکرار بدون تکرار**.
توسعه به معنی کمال نیست
نکته دوم در مورد ایده "تمرین کنید تا نتوانید اشتباه کنید" این است که این طرز فکر با روند پیشرفت بازیکنان مغایرت دارد. ما نمیخواهیم صبر کنیم تا بازیکنان در انجام یک مهارت به کمال برسند و بعد آنها را به مرحله بعدی منتقل کنیم. اگر این کار را کنیم، بیش از حد لازم زمان تلف میکنیم تا آنها را با چالشهای بعدی روبهرو کنیم.
این موضوع را به خوبی در کتاب *تمرین بینقص* توضیح دادهام. در آن کتاب به نکتهای که تاما میاشیرو، دستیار مربی تیم ملی زنان آمریکا، در کنوانسیون ۲۰۲۲ AVCA مطرح کرد، اشاره کردم. او گفت در تمرینات تیم آنها، وقتی بازیکنان (یا گروهها) به حدود ۵۰ درصد موفقیت در کاری که روی آن تمرین میکنند، میرسند، سطح چالش را بالا میبرند. این فاصله زیادی با "تمرین تا نتوانید اشتباه کنید" دارد! این همچنین با چیزی که پیشتر اشاره کردهام، یعنی هدفگذاری نرخ شکست یک به سه، مطابقت دارد.
به بیان دیگر، ما به دنبال شکست هستیم. شکست نشاندهنده وجود چالش است و چالش همان چیزی است که توسعه را به جلو میبرد.