ویرگول
ورودثبت نام
knowledgecomputer2023
knowledgecomputer2023
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

هویت و جوانان



هویت و جوانان
هویت و جوانان



نویسنده : ابوالفضل جعفری نژاد

بحران هویت (Identity crisis) واژه ای است که به وسیله «اریکسون» (Erikson) روانشناس مشهور، برای توصیف عدم توانایی نوجوان در قبول نقشی که جامعه از او انتظار دارد به کار رفته و اکنون دیگر اصطلاح شده است.» این اصطلاح برای توصیف «عدم توانایی فرد (در هر گروه سنی) در قبول نقشی که جامعه از او انتظار دارد.» به کار رفته است.

برخی از صاحبنظران در توصیف «بحران هویت» چنین اظهار نظر کرده اند: «جدی ترین بحرانی که یک شخص با آن مواجه می شود، در خلال شکل گیری هویت رخ می دهد. این بحران، بدان جهت جدی است که عدم موفقیت در رویارویی با آن، پیامدهای بسیاری دارد. شخصی که فاقد یک هویت متشکل است در ادامه زندگی با مشکلات متعددی مواجه خواهد شد.» از نگاهی دیگر «عدم موفقیت یک جوان در شکل دادن به هویت فردی خود، اعم از این که به علت تجارب نامطلوب کودکی و یا نوجوانی و یا شرایط نامساعد فعلی باشد، بحرانی ایجاد می کند که «بحران هویت» یا گم گشتگی نام دارد.» همچنین «بحران هویت، فقدان حادّ احساس هویت خود، فقدان احساس طبیعی از تداوم زمانی (تاریخی)، فقدان این احساس که شخص امروز و این جا از نظر پدیداری همان شخص دیروزی است که در این جا بود.»

بحران هویت در نوجوانی شایع است؛ زمانی که افزایش سلایق با تغییر ناگهانی در نقشی که از نوجوان انتظار می رود از نظر اجتماعی، آموزشی یا حرفه ای همراه می گردد.

فرد در خلال مرحله شکل گیری هویت، احتمال دارد شدیدتر از هر زمان دیگر (چه در گذشته وچه در آینده) از نوع سردرگمی و آشفتگی نقش ها یا همان چیزی که اریکسون «آشفتگی هویت» می نامد؛ رنج ببرد. این حالت، سبب می شود وی احساس کند منزوی، تهی، مضطرب و مردد شده است، احساس می کند که باید تصمیم های مهمی بگیرد لیکن قادر به انجام دادن این کار نیست و احساس می کند که جامعه به او فشار می آورد تا تصمیم هایی اتخاذ کند، اما او مقاومت می کند.

در طی آشفتگی هویت، فرد ممکن است احساس کند به جای آن که در حال پیشرفت باشد، دچار پسروی است. بسیاری از افراد هنگامی که دچار بیماری بحران هویّت می شوند احساس پوچی، از خودبیگانگی، تنهایی و غربت می کنند. حتی گاهی به دنبال هویت منفی می گردند هویتی برخلاف آنچه که اولیا و جامعه برای آنها درنظر گرفته اند. آثار بعدی بحران هویت را می توان در پدیده هایی همچون: مسئولیت گریزی، دل زدگی و بی تفاوتی جستجو نمود؛ زیرا به طور طبیعی کسی که نتوانسته پاسخی برای سؤالات اساسی خویش بیابد، قطعاً انگیزه ای برای پرداختن به وظیفه خویش در قبال دیگران نیز نخواهد داشت.

براساس یافته های رواشناسی و طبق آنچه که از اظهارات و نوشته های روانشناسان به نام دنیا فهمیده می شود و با یک نگاه کلی تر به علل و خصوصیات مشترک خودکشی ها درمی یابیم که افرادی که قصد خداحافظی با زندگی را دارند؛ کسانی هستند که به خوبی از خود، توانایی ها، زوایای گوناگون وجود خویش، جایگاه خود در زندگی، هدف از زندگی و در یک کلمه از «هویت فردی و اجتماعی خویش» غافلند که از آن در برخی از منابع به «خود انگاره نامطلوب» تعبیر شده است.

اریکسون معتقد است: «فردی که قادر به یافتن ارزش های مثبت پایدار در فرهنگ، مذهب یا ایدئولوژی خود نیست، ایده آل هایش به هم می ریزد. چنین فردی که از درهم ریختگی هویت رنج می برد نه می تواند ارزش های گذشته خود را ارزیابی نماید و نه صاحب ارزش هایی می شود که به کمک آن ها بتواند آزادانه برای آینده طرح ریزی نماید.»

«ناتانیل براندن» به عنوان یک روان درمانگر، به این موضوع عمیقاً توجه نموده و می نویسد: «یکی از پیامدهای از خودبیگانگی، احساس بیگانگی آدمی از دیگران است و این احساس که دیگر فردی از جامعه بشریت نیست و او غریب و تنهاست. انسان در جریان خیانت به مقام انسانی خود، خویشتن را به یک موجود منفور و مطرود متافیزیکی (غیر مادی) بدل می کند و علم او به این که انسان های دیگر بسیار مرتکب همین خیانت می شوند، وضع او را دگرگون نمی کند. چنین شخصی، احساس تنهایی و جدایی می کند؛ جدایی به واسطه غیرواقعی بودن هستی خویشتن و احساس ویرانی ناشی از فقر روانی.»

در پایان این مبحث این نکته قابل توجه است که مطالعات مختلف نشان داده است که حاکمیت مذهب در جامعه به رفع بحران هویت کمک می کند چرا که مذهب به مهمترین سؤالات جوانان؛ یعنی از کجا آمده ام؟ چه کسی هستم؟ به کجا خواهم رفت؟ و چه کار باید بکنم؟ پاسخ می دهد. بنابراین می توان گفت حل صحیح مسائل اصلی در جهان بینی می تواند راه را برای حل مسائل دیگر باز کند. کسی که نسبت به خدای متعال شناخت پیدا کرده و به هدف و فلسفه وجودی انسان در این جهان پی برده است؛ با کسی که به این معرفت دست نیافته، در رفتارها و جهت گیری ها بسیار متفاوت است.

در زمینه این گونه تفاوت ها از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرموده اند: «دنیا در بینش فرد کور دل، موضوع نهایی است که وی فراسوی آن را نمی بیند، در حالی که چشم بصیرت فرد دانا از آن عبور کرده به این دانش دست می یابد که مقصد و منزلگاه، فراسوی دنیاست.» و آن گاه دربارة چگونگی تأثیر این دو نوع جهان بینی در رفتار می فرمایند: «پس فرد بینا از این دنیا کوچ می کند ولی کوردل به سوی آن کوچ می کند. این از دنیا زاد و توشه برمی گیرد و آن برای دنیا می اندوزد.»


منبع

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/5824/6984/84409/%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86

موفق باشید

به امید خدا

Identity and youthهویت و جوانانبحران هویتاحساسآشفتگی هویت
أَعُوذُ بِاللّه ِ مِنَ الْکَسَل وَ الْفَشَل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید