بیایین همین اول یه قراری با هم بذاریم. کارآفرینی معادل مناسبی برای لغت entrepreneurship نیست. نمیدونم چطور و از کجا کارآفرینی به عنوان معادلی برای این کلمه انتخاب شد، اما به هر جهت معادل درستی نیست. در ادامه به چرایی این موضوع میپردازم. معادل درست این لغت که به خیلی از سوالها و ابهامات ما پاسخ میده "ارزش آفرینی" است.
این مفهوم راه درازی رو طی کرد تا به شکل امروزیش به دست ما برسه. شاید باورتون نشه اما در قرن 18ام، ارزش آفرینی "خرید کالا و فروش اون به قیمت بالاتر" تلقی میشد!
شاید بتونیم اینطور بگیم که اولین تعریف امروزی ارزش آفرینی رو شومپیتر در سال 1943 مطرح کرد:
"کسی که محصول، خدمت و یا کسب و کار جدیدی ایجاد میکند."
درسته که این تعریف چندان هم از تعاریف امروزی ارزش آفرینی دور نیست، ولی آیا هر کسب وکار جدیدی، ارزش آفرینی به حساب میاد؟
دنیای ارزش آفرینی امروز حول سه محور اساسی شکل گرفته:
"ارزش" ، "نوآوری" ، "ریسک"
هیچ کدوم از تعاریف ارزش آفرینی یا همون Entrepreneurship اشاره ای به کلمه کار (work) و یا کلمه شغل (job) و یا ایجاد شغل نمیکنه. به خاطر همینه که ادعا میکنیم کارآفرینی معادل مناسبی برای Entrepreneurship نیست. همین ترجمه غلط باعث به وجود اومدن باور اشتباهی بین مردم شده که کارآفرینی همون اشتغال زاییه(این موضوع تا جایی پیش رفته که کارآفرینای برتر کشورمون اغلب کارخانه دارایی هستن که مشاغل زیادی ایجاد کردن!!). یادمون نره که خیلی از ارزش آفرین ها با از بین بردن مشاغل سنتی و ناکارآمد، برای مشتریان ارزش خلق میکنن. البته این نکته رو هم باید در نظر داشت که ارزش آفرینی "میتونه" منجر به ایجاد شغل هم بشه اما الزامی در این مورد وجود نداره.
پس بنابراین اگر کسب وکار شما با ریسک پذیری ارزشی نوآورانه برای مشتری خلق میکنه، به شما تبریک میگم، شما یه ارزش آفرین (Entrepreneur) هستید.
اول بررسی کنیم که اکوسیستم چیه.
"مجموعه المانهای فیزیکی و المانهای بیولوژیک که در کنار هم قرار میگیرند و در رابطه با یکدیگر یک سیستم را خلق میکنند."
پس بنابراین اکوسیستم ارزش آفرینی هم باید از المان هایی فیزیکی و غیر فیزیکی تشکیل بشه. این اکوسیستم شامل 6 عنصره که از مهمترینش شروع میکنیم
بازار:
یادمه یکی از مربیام بهم گفت:
"زمانی میتونی بگی من صاحب یه کسب و کارم که حداقل یه مشتری حاضر باشه برای محصولت پول بده. تا قبل از اون، شرکتت یه دورهمی دوستانس".
هرچند که مشتری مهمترین بخش بازاره اما تنها رکن اون نیست. رقبا و تأمین کننده ها و عرضه کننده ها، اجزای دیگه بازار هستن که تأثیر به سزایی تو رشد و ادامه حیات این اکوسیستم دارن. بنابراین میشه گفت بازار مهمترین رکن این اکوسیستمه.
سیاست:
رکن بعدی که بیشترین تاثیر رو بر اکوسیستم میذاره قوانین، رویه ها و سیاست های نوشته و نانوشته هستن. از دولت گرفته تا افراد با نفوذ صنعت، که میتونن به عنوان سکوی پرتاب و یا دیواری بلند در برابر شما باشن.
سرمایه:
ارزش آفرینی با جیب خالی کاریست بس دشوار!! اینجاس که عنصر سرمایه وارد این سیستم میشه. این عنصر سرمایه منشاء های مختلفی داره. از خود ارزش آفرین و دوست و آشنا ها گرفته تا دولت و بانک ها، سرمایه گذارای خطرپذیر(venture capital) و فرشتگان کسب و کار (angel investors).
حمایت:
نوآوری مثل یه نهاله و نیاز به مراقبت های فراوان داره تا به ثمر برسه. تو این اکوسیستم عوامل زیادی دست به دست هم دادن تا این نهال های آسیب پذیر به ثمر برسن. از دولت گرفته تا مراکز رشد دانشگاه ها، شتابدهنده ها، مربی ها، منتور ها و.....
سرمایه انسانی:
نیروی اصلی تو به حرکت درآوردن چرخ دنده های این اکوسیستم سرمایه انسانیه. از خود ارزش آفرین گرفته تا کارمندا و راهنماها (اساتید، مربی ها و منتور ها) که ارزش آفرین رو تو این مسیر همراهی میکنن.
فرهنگ:
در انتها میرسیم به سنگ بنای اکوسیستم ارزش آفرینی. تا زمانی که فرد باور نداشته باشه که میتونه تغییری ایجاد کنه، تا زمانی که حاشیه امنیت کارمندی رو رها نکنه و تا زمانی که عشق به کمک به هم نوع و بهتر کردن زندگیشون در وجود فرد نهادینه نشه، هیچ کدوم از عناصر بالا شکل نمیگیرن و اگر هم بگیرن، ارزشی نخواهند داشت.
حالا شاید یه سوأل پیش بیاد، این روزا اسم استارتاپ و ارزش آفرینی باهم عجین شدن، پس استارتاپ ها کجای این اکوسیستم قرار میگیرن؟
استارتاپ ها رو میشه نقطه تلاقی فرهنگ و سرمایه انسانی دونست. ارزش آفرینایی با ایده ای برای تغییر شرایط موجود که تو این مسیر عده ای رو با خودشون همراه میکنن و استارتاپشون رو پایه ریزی میکنن و تو این اکوسیستم در کنار المان های دیگه به فعالیت مشغول میشن.
در نهایت باید بگم که ارزش آفرینی دنیای دوست داشتنی و جذابیه. حتی آمار و ارقامش هم جذابه. فقط 1% مردم جهان ارزش آفرینن و برای 99% مردم خلق ارزش میکنن، اما ارزش آفرینی برعکس ظاهر زیبا و فریبندش، مسیری بی نهایت دشواره و 90% تلاش ها تو این حوزه به شکست منجر میشه.
ولی اون 10% شانس موفقیت.... شهد شیرینی که بعید میدونم تو هیچ شغل و پست و مقامی بشه اون رو تجربه کرد.
پس اگر باور دارین که جزو اون 1% هستین، اگر تحمل رسوندن خودتون به اون 10% احتمال موفقیت رو دارین، اگر علاقه دارین دنیا رو به مکانی بهتر برای دیگران تبدیل کنین و اسمی از خودتون تو تاریخ باقی بمونه، پس ارزش آفرینی مسیر شماس. شاید خالی از لطف نباشه که رمز موفقیت تو این مسیر رو با دیالوگی از فیلم The Founder بشناسیم:
"سماجت!!
هیچ چیزی تو دنیا نمیتونه جای سماجت رو بگیره.
استعداد نمیتونه. تا دلتون بخواد آدمای ناموفق و با استعداد دیدیم.
نبوغ نمیتونه. نابغه هایی که به چیزی که لایقش بودند نرسیدن، عملا تبدیل یه کلیشه شده.
تحصیلات هم نمیتونه. دنیا پر از احمق های تحصیل کردس.
سماجت و عزم راسخه که براتون قدرت رو به همراه میاره...."
پس اگر برای زمین خوردن و بلند شدن، برای جنگیدن و تعقیب رویاهاتون و برای چشیدن لذت خلق یه کسب و کار آماده این... راه تو را میخواند!!