اجرا بزرگترین مساله مطرح نشده در مدیریت امروز است و نبود آن بزرگترین مانع موفقیت و عامل ناکامیهایی است که به اشتباه به گردن علل دیگر گذاشته میشود.
شرکتهایی که برای کارهای درست وقف شدهاند و برای مسوولیتهای اجتماعی خود تعهدنامهای دارند که براساس آن کار کنند، سودآورتر از آنهایی هستند که این کارها را نمیکنند.
به جای پرداختن به برنامه استراتژیک، به تفکر و ایدههای استراتژیک روی آورید.
در بازاریابی نوین، به جای داشتن سبد محصولات باید به داشتن سبد مشتریان توجه داشت.
رمز برد و پیروزی روشن است: بکوشیم تا در یک زمینه دوبار بازنده نشویم.
انسان در بازی گاهی میبرد و گاهی چیز یاد میگیرد.
هنر بازاریابی امروز، فروش یخچال به اسکیمو نیست، بلکه اسکیمو را به عنوان یک مشتری خشنود همواره در کنار داشتن است.
مشتریان زبان گویایی دارند، اگر بیواسطه با آنها در ارتباط بوده و گوشی شنوا داشته باشیم، میتوان از ایشان چیزهای زیادی یاد گرفت.
مسیر ناهموار تحول باید به کوشش خود مدیر پیموده شود، زیرا تحول چیزی نیست که مدیر فرمان دهد و دیگران اجرا کنند.
به جای شغل، در پی مشتری باشید، اگر انسان بتواند محصولی عرضه کند که خواهان داشته باشد، از بیکاری نجاتیافته است.
دنیا را دوگونه میتوان تغییر داد: با قلم (کاربست اندیشه) و با شمشیر (کاربست زور)
میتوان مدیر افراد نبود ولی آنان را دوست داشت، اما بدون عشق به افراد نمیتوان آنها را مدیریت کرد.
مدیریت یعنی هنر جلب پیروی داوطلبانه دیگران.
موفقیت اغلب باعث غرور شده و غرور باعث شکست میشود.
برای پیروزی ابلیس، کافی است آدمهای خوب دست روی دست بگذارند.
هزینه بدست آوردن یک مشتری جدید، حداقل پنج برابر هزینه خشنود نگهداشتن مشتریان کنونی است.
هر کس میتواند سررشته کار خویش را به دست گرفته و آن را به مسیر دلخواه ببرد.
مدیریت هنر گوش دادن به دیگران است. چنانچه به سخنان کسی خوب گوش فراندهید، نمیتوانید درون او را بشناسید.
توان یادگیری و به کار بستن با شتاب آموختهها، بزرگترین امتیاز رقابتی را در اختیار سازمان میگذارد.
روش برآورد هوش یک فرمانروا این است که به آنهایی که در اطرافش گرد آمدهاند بنگریم.