حتی تا دهههای آخر قرن بیستم کسی تصور نمیکرد که سیستم آپارتاید در آفریقای جنوبی و کمونیسم در اروپای شرقی برچیده شوند، آن هم بصورت صلح آمیز. چنانکه یک مجارستانی یکسال پس از انقلاب گفت "همه چیز عجیب شده است. یکسال پیش کمونیستها بر کشور حکمرانی میکردند. امروز شما نمیتوانید حتی یک کمونیست پیدا کنید." بطور مشابه کسی پیشبینی نمیکرد که در آمریکا سیگار کشیدن در هواپیما ممنوع شود، یا اینکه بازیافت زباله به فرآیندی عادی و همه جایی تبدیل گردد.
چطور ممکن است که جوامع در چنین دوره زمانی کوتاهی چنان تغییرات بزرگی را تجربه کنند؟
تیمور کوران، استاد اقتصاد و مطالعات سیاسی دانشگاه دوک، در کتابش با عنوان "حقایق نهان، دروغهای عیان" یک پاسخ دارد: فشار اجتماعی میتواند باعث شود افراد برخلاف میل خود رفتار کنند. مثلا در یک رژیم کمونیستی ممکن است همه از خرد و فضیلت رهبران حزب سخن بگویند درحالیکه بیشترشان معتقدند آنها انسانهایی احمق و پست هستند. در یک شهر کوچک در آمریکا ممکن است همه مردم به کلیسا رفته و دعا بخوانند حتی اگر در مورد اعتقاد خود به خدا مطمئن نباشند. نتیجه فشار اجتماعی پدیدهای است که کوران "تحریف ترجیح" مینامد، اینکه عقاید و ترجیحات خود را بصورت نادرست به جامعه نشان دهیم.
درحالیکه شدیدترین فشارها ممکن است از سمت دولت باشند زیرا که قدرت دارد جان و مال مردم را ار آنها بگیرد، اما حکومت تنها منبع فشار نیست. حتی در جوامع بسیار دموکراتیک اینکه چه میگوییم و چگونه رفتار میکنیم بشدت وابسته به تصور ما از عقاید دیگران است. اینکه ما برای حفظ آبرو و شهرت خود از گفتن چیزهایی که دیگران خوششان نمیآید اجتناب میکنیم خصوصیتی ریشهدار است.
وقتی تصور ما از اینکه سایر مردم چه عقایدی دارند تغییر کند، به تبع آن انگیزه شهرت محور ما هم عوض شده و ترجیحات عمومی ما یعنی رفتاری که به دیگران نشان میدهیم تغییر مینماید. مثلا اگر شما به این تصور برسید که افراد بسیاری دیگر هستند که با شما هم عقیدهاند ولی سکوت کردهاند آنگاه احتمال اینکه عقیده درونی خود را بطور عمومی بیان کنید بیشتر میشود. وقتی تصور افراد از عقاید سایر اعضای جامعه تغییر یابد آنگاه پدیده "ارابه موسیقی" بوقوع میپیوندد، اینکه بواسطه اعتقاد یک گروه بقیه مردم هم با آنها همراه میشوند.
اما اینها ما را به یک سوال مهم میرساند: آیا فشار اجتماعی میتواند منجر به تغییر اصل تمایلات شخصی افراد نیز گردد؟
فرض کنید شما معتقد هستید که زنان هم مثل مردان باید تحصیل کرده و شانس باسواد شدن داشته باشند اما همزمان این عقیده با نظر فشار اجتماعی موجود در تضاد است. به عقیده کوران این احتمال وجود دارد که شما نیز عقیده خود را تغییر داده و با فشار اجتماعی همراه شوید زیرا اعتقاد به چیزی که سایر اعضای جامعه غیرمنطقی و توهینآمیز میدانند برایتان بسیار مشکل و آزاردهنده است. برای اجتناب از ناهماهنگی شناختی یعنی تعارض عقایدتان با هم، شما ممکن است عقاید درونی خود را با عقاید بیرونیتان همراستا کنید. به این شکل کسانیکه در سیستم کنونی تحت ظلم هستند خود تبدیل به نیرویی سرکوبگر میشوند.
در این راستا، افکاری که از نظر جامعه غیرمتمدنانه و غیراخلاقی باشند ممکن است حتی بمرور به فراموشی سپرده شوند. این یعنی فشار اجتماعی میتواند باعث ناپدیدشدن بعضی ایدهها از گفتمان اجتماعی گردد. به این شکل مردم نقاط ضعف عقاید رایج را از یاد میبرند و حتی به مرور عقاید شخصیشان با عقاید عمومی جامعه همراستا میگردد. اگر شما هرگز نشنیده باشید که زنان باید مثل مردان شانس تحصیل داشته باشند ممکن است هرگز هم به آن فکر نکنید.
اثر عقاید عمومی بر نظرات شخصی یک فرایند جمعی است که در آن میلیون ها نفر با رفتارهای مستقلی همچون تحریف ترجیح بر دیدگاههای یکدیگر تاثیر میگذارند. از این منظر، دلیل ادامه کمونیسم فقط به دلیل خشونت حکومت نبود بلکه همچنین بدلیل فرهنگ عدم صداقت بود. مردم به سازمانها و گروههایی پیوستند که از آنها نفرت داشتند، از دستوراتی پیروی کردند که بنظرشان احمقانه بود، برای کسانی هورا کشیدند که ازشان بیزار بودند، و حتی با کسانی که تحسین میکردند بدرفتاری نمودند. بنظر کوران اینها همه قابل توضیح برمبنای ترس از خشونت دولت نیست زیرا منابع دولت برای انجام این همه بسیار محدود بود. مثلا تمام اعضای اتحادیه نویسندگان شوروی بوریس باسترناک را بدلیل کتاب نوشتن دکتر ژیواگو دشمن کشور خواندند با وجود اینکه عملا او و رمانش را بسیار تحسین میکردند.
در بعضی موارد پدیده تحریف ترجیح باعث افزایش ثبات اجتماعی میشود اما گاهی ممکن است چنان سرعت بگیرد که باعث تحولات غیرقابل پیشبینی گردد. وقتی در اروپای شرقی میزان مخالف علنی مردم با حکومت رو به افزایش گذاشت ترجیحات عمومی افراد نیز بسرعت تغییر کرده و به ترجیح شخصیشان یعنی نفرت از حکومت نزدیک شد. نه تنها حکومت بلکه همچنین سیاست، سنت و حتی لباسهای مردم میتواند بسرعت تغییر کنند اگر که جامعه به نقطه عطفی برسد که دیگر فشار اجتماعی از وضعیت کنونی پشتیبانی ننماید. و در نهایت حتی پشتیبانی از وضعیت کنونی خودش باعث آسیب به حس شهرت شخص میگردد. تغییرات عظیم و سریع هنجارهای اجتماعی و رفتار مردم در مورد سیگار کشیدن و آزار جنسی مصداق این موضوع هستند.
بحث کوران همچنین یک موضوع بسیار اسرارآمیز در مورد قانون را روشن میکند. قوانینی وجود دارند که به ندرت اجرا می شوند اما بنوعی نشانگر افکار عمومی هستند: اجبار بستن کمربند ایمنی در خودرو، تمیز کردن زمین اگر حیوان شما فضای عمومی را کثیف کند، آشغال نریختن، محدودیت سیگار کشیدن. چه این قوانین اجرا شوند یا نه، اما همچنان بر تصور مردم از افکار سایر مردم موثر هستند.
منبع: https://bit.ly/3kW9ATE