ویرگول
ورودثبت نام
کنجکاوی
کنجکاوی
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

فلسفه پوچ و افسانه سیسیفوس

در سال 2012 در زمان نزدیک شدن توفند سَندی به شهر نیویورک، مدیریتِ بخشِ مراقبت های ویژه بیمارستانِ بلویو مجبور به تصمیم گیری است. برق به زودی قطع خواهد شد و دستگاه های تنفس مصنوعی از کار خواهند افتاد درحالیکه تعداد کافی از آنها برای همه بیماران وجود ندارد. او مجبور به تصمیم گیری در شرایطی است که اطلاعات محدودی دارد: چه کسی باید زنده بماند و چه کسی بمیرد؟ او به لیست نگاه میکند و کنار نام بعضی از بیماران علامت میزند! البته پزشکان هر روزه تصمیماتی مانند این میگیرند. منابع، فضا و زمان محدود هستند. اما چه کسی باید در اولویت قرار بگیرد، به چه صورتی، و با چه روشی؟


یک پاسخ واضح حداکثرسازیِ نتیجه است. اولویت دادن به کسانی که بیشترین شانس زنده ماندن با بهترین کیفیتِ زندگی را دارند. اما همین هم مملو از مسئله است. آیا باید جوان را بر پیر اولویت دهیم؟ افراد نابالغ به دانا؟ چطور کیفیت را اندازه بگیریم؟ شاید قرعه کشی منصفانه تر باشد.


این ها سوالات فلسفی و اخلاقی هستند. و هرچه بیشتر در آنها کاوش کنید یک واقعیتِ اجتناب ناپذیر روشن تر می گردد: هیچ حقیقتِ مطلقی وجود ندارد. هیچ پاسخی نیست که گزینه های جایگزین نداشته باشد. این وضعیتِ پوچی است.


فیلسوف فرانسوی آلبر کامو در کتاب افسانه سیسیفوس، ایده ی منطق و عقل را به چالش میکشد و محدودیت های درک ما انسان ها از جهان را تشریح میکند و اینکه حتی خود فلسفه هم عملی بی فایده و خود متناقض است. کامو مدام آن سوال اَبدی را میپرسد: معنی زندگی چیست؟ زیرا اگر پاسخ این سوال میدانستیم آنگاه می توانستیم تصمیم بگیریم چطور عمل کنیم. سوال در مورد عمل کردن، یک سوالِ اخلاقی است، اینکه چه کاری "باید" انجام دهیم؟

آلبر کامو نویسنده کتاب افسانه سیسیفوس
آلبر کامو نویسنده کتاب افسانه سیسیفوس


بطور سنتی و برای هزاران سال پاسخ به این سوالات از مذهب می آمد. مذهب میگفت چه کنیم و چرا. نباید مرتکب قتل شویم وگرنه به بهشت نمی رویم. اما پاسخ سکولار به این سوالات و بدون کمک اقتداری آسمانی سخت تر است. بنظر کامو این کار بی فایده است. چطور می توان هر چیزی را با قطعیت بدانیم وقتی که حتی صریح ترینِ سوالات استثنا دارند. نباید مرتکب قتل شویم؟ در هنگام گیر افتادن در مخمصه و دفاع از خود چطور؟ یا نجات جان میلیون ها؟


هر عمل روزمره ما هم مملو از مشکلاتِِ مشابه است. هر تصمیم ممکن است غلط باشد. هر عملی بینهایت گزینه جایگزین دارد. فلسفه عموما به دنبال پاسخ های قطعی و جهانی است، اما اگر معتقد شویم که هیچ حقیقتِ مطلقی قابل کشف نیست چطور تصمیم خواهیم گرفت؟


در زندگی روزمره، ما معمولا بر اساس عادت ها عمل می کنیم. از خواب برمیخیزیم، صبحانه میخوریم، سوار اتوبوس می شویم، سرکار می رویم. و تنها زمانی به سوالاتِ اخلاقی فکر میکنیم که مجبور شویم. وقتی دچار حمله قلبی شویم از خود میپرسیم شاید باید رژیمِ غذایی خودم را عوض کنم. در مورد گرمایش جهانی می شنویم و از خود می پرسیم شاید باید از دوچرخه برای رفت و آمد استفاده نمایم. وقتی در مورد این مسائل فکر میکنیم عموما یک جواب صحیح وجود ندارد، بلکه همه آنچه داریم فقط اطلاعات محدود و گزینه های نچندانِ خوب هستند. حتی در بسیاری موارد مجبور به تصمیم گیری های شانسی، بر اساسِ احساسات و شهود و نه محاسباتِ منطقی هستیم. از نظر کامو، فلسفهِ پوچی همان منطقِ روشنی است که محدودیتِ خود را درک می کند.




در طی اپیدمیِ ایبولا در سیرالئون وقتی کسی فوت می کرد خانواده باید گاهی تا چند روز منتظر تیم پزشکان برای دفن ایمن او می ماندند. این یعنی به دلیل خطر شیوع بیماری آنها مجاز به انجام مراسم سنتی کفن و دفن نبودند. اما گاهی رنج و فشار اجتماعی وارد شده به جوامع در نتیجه آن، به بَدی خود بیماری بود. در جریان اپیدمی کرونا رعایت فاصله اجتماعی هم میتواند وضعیتی مشابه را ایجاد کند. تا چه مدت جوامع میتوانند در قرنطینه باقی بمانند، قبل از اینکه آسیب فشار اقتصادی بیشتر از خود بیماری شود. اگر این وضعیت ماه ها ادامه یافت چه؟


برای کامو، پوچیِ عادت و محدودیتِ هر نوع منطقِ متعالی، در داستان سیسیفوس تجلی می یابد. او توسط خدایان محکوم شده بود که هر روز سنگی عظیم را به بالای یک کوه ببرد ولی به محضِ رسیدن به قله، سنگ به پایین کوه قِل خورده و او مجبور بود از نو شروع کند. کامو در داستان سیسیفوس وضعیت انسانی را می بیند. اما او بر لحظه ای تمرکز می کند که سیسیفوس به پایین دره برمی گردد تا سنگ را دوباره بردارد. در این پایین رفتن از کوه است که سیسیفوس بیش از هر زمان دیگر به حقیقتِ وضعیت خود آگاه است: ما میتوانیم سرنوشتِ تلخِ خود را بپذیریم ولی باز هم بسوی آن برگردیم. اینکه در مقابلِ مشکلِ تصمیم گیری بایستیم ولی با این وجود همچنان دست به عمل بزنیم، نیازمند شجاعت است. اینکه بدانیم حقیقتِ مطلق قابل دسترسی نیست ولی با اراده راسخ به جلو برویم لازمه انسان بودن است.


وقتی این حقیقت را میپذیریم، ما در اوجِ انسان بودن و آزادی هستیم. ما باید با آگاهی به این پوچی زندگی کنیم. سرنوشت ما این است: عمل کردن بدون اینکه بدانیم عملِ درست چیست. به نظر کامو موضوع مهم درمان شدن نیست بلکه زندگی با بیماریِ خود است. زندگی غیرمنصفانه، نامنسجم، و فهم ناشدنی است. پوچیِ لذت بردن از عدمِ قطعیت و عمل کردن با این وجود، بخشِ جدایی ناپذیرِ وضعیتِ انسانی است.


منبع: https://bit.ly/35bma9B

فلسفهاخلاقبحرانجامعه
مجله علوم انسانی، اقتصاد، روانشناسی، جامعه، مدیریت، سیاست، تاریخ، و فلسفه. تلگرام: https://t.me/konjkavyy (مطلب جدیدی در این صفحه منتشر نخواهد شد. امیدواریم از مطالعه مطالب موجود لذت ببرید)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید