آزمایش کننده: Burrhus Frederic Skinner
سال: ۱۹۳۸
آزمایشاتی که پاولف و سورندیکه روی حیوانات انجام دادن منجر به کشف شرطی سازی کلاسیک شد. در شرطی سازی کلاسیک شما می تونید بین یه رفتار و یه محرک غیر ارادی مثلا ترشح بزاق ارتباط برقرار کنید. در ادامه اسکینر آزمایشی طرح کرد تا بتونه مشاهده کنه آیا میشه یه رفتار ارادی رو هم به حیوانات یاد داد. توی این آزمایش موش ها رو داخل جعبه قرار داده بودن و اگر موش مثلا اهرمی رو فشار می داد غذا بهش می رسید. موش اولش همینجوری توی قفس می چرخید تا اتفاقی به اهرم می خورد و غذا دریافت می کرد. بعدش این رو کشف می کرد که اگر به اهرم فشار بیاره به غذا می رسه و در نهایت در هر دقیقه ۵ بار اهرم رو فشار می داد. در ادامه اسکینر نشون داد که موش ها رفتارهای پیچیده تر رو هم می تونن با شرطی سازی فعال (operant condition) یعنی همون دادن پاداش یا مجازات به اعمال یاد بگیرن. مثلا توی یه آزمایش اگر موش ها ۱۰ بار اهرم رو پشت سر هم فشار می دادن غذا می گرفتن و تونستن این رو یاد بگیرن. توی یه آزمایش دیگه بعد از روشن شدن یه چراغ یه شوک الکتریکی بهشون وارد می شد و تنها راهی که میشد جلوی این شوک رو گرفت این بود که بعد از روشن شدن چراغ اهرم رو فشار بدن. موش ها این رابطه رو هم کشف کردن و یاد گرفتن. اسکینر همچنین کشف کرد که موش ها زنجیره ای از اعمال رو وقتی بهتر یاد می گیرن که به تدریج تک تک قدم های زنجیره رو یاد بگیرن. مشابه این آزمایش رو اسکینر با کبوترها هم انجام داد و بهشون یاد داد مثلا به یه نقطه ی خاص از صفحه ی رو به روشون نوک بزنن و حتی قصد داشت از این کبوترها برای هدایت موشک ها هم استفاده بکنه! در نهایت ایده ی اسکینر این بود که با دادن پاداش و تنبیه کردن مناسب میشه به آدم ها هم یاد داد تا یه جامعه ی ایده آل رو شکل بدن و این آرمانشهر مدنظرش رو توی رمانش به اسم Walden Two توصیف کرده.