یک) به گواه شواهد موجود و آثار محققان، علم یونان ریشهی شرقی دارد و بخش قابل توجهی از آن برگرفته از میراث فرهنگ و تمدنهای سومر و مصر و بینالنهرین و ایران است.
با این وصف، برخی نویسندگان غربی تلاش کردهاند این واقعیت تاریخی را بهگونهای دیگر جلوه دهند و با نادیده گرفتن یا فروکاستن سهم مشرقزمین، یونان را همچون نخستین خاستگاه دانش در تمدن بشری معرفی کنند.
دو) در پنج قرن نخست هجری حرکت بزرگی در عرصهی ترجمه و تولید و ارتقای علم و دانش در جوامع اسلامی شکل گرفت و آثار مکتوب فراوانی پدید آمد و گامهای بلندی در مسیر نوآوری علمی برداشته شد. دانشمندان تمدن اسلامی در نهضت علمی خود از منابع گوناگون تمدنهای پیشین از جمله ایران و یونان و هند و بینالنهرین و مانند آن بهره گرفتند.
در این باره نیز برخی نویسندگان غربی با تحریف تاریخ و نادیده گرفتن واقعیتهای آشکار در پی طرح این ادعا برآمدهاند که دانشمندان تمدن اسلامی حرف تازهای برای گفتن نداشته و صرفاً آثار دانشمندان یونان باستان را ترجمه و تکرار کردهاند.
برخی محققان منصف غربی که کمتر گرفتار تعصب قومی و نژادی و منطقهای شدهاند و نیز محققانی از مشرقزمین، با استدلال و استناد به شواهد تاریخی، در نقد و ردّ این دروغها و تحریفهای تاریخی به تفصیل سخن گفتهاند. از جمله:
جرج سارتن، بزرگترین محقق تاریخ علم، در آثار خود از جمله کتاب سرگذشت علم و کتاب مقدمهای بر تاریخ علم،
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن
جان برنال در کتاب علم در تاریخ
زیگرید هونکه در کتاب فرهنگ اسلام در اروپا
فریدون آدمیت در کتاب تاریخ فکر از سومر تا یونان و روم
مرتضی اذکایی در کتاب آثار مکتوب ایران پیش از اسلام