ممکن است گاهی بدون تعمّد و در غیاب یک اراده و خواست مشخص، در کلاس درس و مدرسه، تاریخ بهگونهای تحریفشده به دانشآموز عرضه شود.
این تحریف ممکن است در نوشتن یا تدریس کتابهای درسی تاریخ در مدارس باشد.
این احتمال نیز وجود دارد که محدودیتها و ضرورتهای اداری و سازمانی، زمینهساز چنین تحریفی شود.
برای نمونه میتوانیم تصور کنیم که یک مدرسه، دبیری که رشتهی تحصیلیاش تاریخ باشد، در اختیار ندارد و از طرفی هم چارهای جز تدریس کتاب درسی تاریخ برای دانشآموزان ندارد. در این صورت ممکن است مدیر مدرسه از دبیر شیمی، ریاضی یا فیزیک و مانند آن خواهش کند که مسئولیت تدریس تاریخ را نیز بپذیرد.
هرچند گفتیم در اینجا محدودیت اداری و کمبود دبیر تاریخ باعث میشود از دبیران دیگر برای تدریس تاریخ استفاده شود، اما دقت در این موضوع نشان میدهد که اصولاً پیشفرض چنین تصمیمی خود یک نمونه از تحریف مفهوم تاریخ است. یعنی در ذهن مدیر مدرسه یا مدیر آموزش و پرورش چنین میگذرد که تاریخ، علم نیست، چارچوب و روش خاصی ندارد و تدریس آن هم نیازمند تخصص ویژهای نیست و بنابراین میتوان کمبود دبیر تاریخ را با کمک گرفتن از دیگر دبیران جبران کرد.
این برداشت تحریفشده و نادرست از تاریخ که در ذهن یک مدیر وجود دارد، وقتی در کنار محدودیتهای سازمانی قرار میگیرد، زمینهساز واگذاری تدریس تاریخ به دیگر دبیران میشود و این خود آغاز شکلگیری گونههای دیگری از تحریف تاریخ در کلاس درس و در ذهن دبیر و دانشآموز و انتقال آن به خانه و رسانه و اجتماع است.
اما حضور دبیر غیرتاریخ در کلاس تاریخ، چرا، چگونه و از چه مسیرهایی ممکن است به تحریف تاریخ منجر شود؟
به برخی زمینهها اشاره میکنیم.
یک) نبود شناخت لازم و کافی از مفهوم و چارچوب تاریخ و فرق آن با داستان تاریخی
در اینجا دبیر ممکن است یک متن داستانی را مثلاً از آثار ذبیحالله منصوری یا کورشنامهی گزنفون، به عنوان یک متن تاریخی به دانشآموز معرفی کند و داستان که بخش عمدهی آن تخیلات نویسنده است، جایگزین تاریخ شود.
دو) نداشتن آشنایی با روش تحقیق در تاریخ و دستهبندی منابع و تحقیقات و ویژگیهای هر یک
این نقیصه ممکن است باعث شود دبیر به جای ارجاع دانشآموز به آثار محققان، او را به مطالعهی مستقیم منابع اصلی تاریخ(مانند تاریخ طبری) تشویق کند. دقیقاً مانند کسی که تشنه است و به جای آب تصفیه شده به او پیشنهاد کنیم از آب رودخانه بنوشد.
سه) نداشتن شناخت از روشهای دروغ و تحریف تاریخی در رسانههای نوین
در این بخش ممکن است دبیر به دانشآموز توصیه کند برای مطالعات بیشتر، به سایت ویکیپدیا مراجعه کند. در حالیکه ویکیپدیا در بخش مطالب تاریخی قابل استناد نیست چون صلاحیت علمی نویسندهی آن مشخص نشده است.
چهار) جهتگیری و مواضع شخصی که ممکن است بر تدریس اثرگذار باشد و در غیاب دانش و تخصص لازم، احتمال پررنگ شدن این مواضعِ ملی، مذهبی، سیاسی، قومی و مانند آن بیشتر است.
پنج) استناد به برخی مشهورات و کلیشههای رایج
برای نمونه ممکن است کسی این شعر معروف و منسوب به فردوسی را شنیده باشد:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
اما مطالعاتی در نقد و ارزیابی آن نداشته باشد و همین شعر را هم در کلاس به عنوان شعر فردوسی برای دانشآموز بخواند و برداشت خود را نیز مطرح کند. در حالی که این شعر از فردوسی نیست و از جعلیاتیست که به او نسبت داده شده و در نتیجه برداشتهای مبتنی بر آن نیز نمیتواند قابل پذیرش باشد.
شش) نداشتن ارتباط و آشنایی لازم با مراکز تحقیقی و محققان تاریخ برای تکمیل دانستهها و اصلاح اشتباهات
پینوشت:
این متن که ممکن است چند بخش داشته باشد در پاسخ به پرسش نویسندهی فرهیخته سرکار خانم فاطمه بخشی نوشته شده است.