در سخنان شب گذشتهی آقای صادق زیباکلام در یکی از اتاقهای کلابهاوس نکات گوناگونی مطرح شد. بنده به تناسب مطالعات شخصی به یکی از این موارد که گمان میکنم قابل نقد و ارزیابیست، اشاره میکنم.
آقای زیباکلام در تشریح زمینههای آغاز جنگ تحمیلی، هم در استفاده از واژهها و هم در لحن بیان، بهگونهای سخن گفت که صراحتاً صدام را از اتهام آغاز جنگ تبرئه کرده و این گناه را متوجه ایران دانست.
یکی از ویژگیهای مباحث تاریخی آقای زیباکلام این است که موضعی را پیشفرض میگیرد و بعد با ارجاع نصفه نیمه به برخی اطلاعات و اسناد تاریخی تلاش میکند موضع خود را اثبات کنند. تقریباً مشابه همان بلایی که امثال حسن عباسی و رائفیپور بر سر تاریخ آوردهاند.
پیشنهاد بنده به آقای زیباکلام این است که حوادث بهمن و اسفند 1357 را بهویژه در استان مرزی کردستان یک بار دیگر و به دقت و بدون پیشفرض مرور کنند و از جمله خاطرات برخی سران حزب دمکرات کردستان ایران را بخوانند تا متوجه شوند که عراق از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی چه خط و ربطی را دنبال میکرده است.
اما دربارهی آقای رئیسی به نمونههایی از تناقض اشاره میکنم.
بنابر آنچه در برخی سایتهای خبری منتشر شد، آقای رئیسی در دیدار برخی علمای اهلسنت گفتهاند که در انتصاب مدیران، شایستهسالاری ملاک است نه قومیت و مذهب.
سخن بنده در شرح تناقض این است که هرگاه آقای رئیسی واقعاً به این جمله اعتقاد داشته و ایشان و همفکرانشان در گذشته به آن عمل کردهاند، نتیجهی آشکاری که از این مدعا و آن عملکرد میتوان گرفت این است که همفکران ایشان تاکنون در جامعهی اهلسنت مدیر شایستهای پیدا نکردهاند که او را در جایگاهی قابل توجه منصوب کنند و احتمالاً پس از این هم نخواهند یافت.
و پرسش و تناقض دیگر:
این روزها برخی مراکزی که با پول بیتالمال اداره میشود، از توان و امکان خود برای تبلیغ آقای رئیسی و تخریب رقیب یا رقبای ایشان استفاده میکنند.
پرسش این است که آیا آقای رئیسی از این موضوع اطلاع دارند یا خیر؟
پاسخ هر چه باشد، چه بیاطلاعی و یا سکوت و توجیه با وجود اطلاع، در هر صورت با شعار عدالتخواهی و کارآمدی در تناقض است.