گاهی کسانی در پس نامها و عنوانهای زیبا و پسندیده پنهان میشوند و تلاش میکنند از آن وجهه و محبوبیت در مسیر آنچه خود دنبال میکنند، بهره گیرند.
نام و جایگاه تاریخی کورش نیز گاهی به این مصیبت دچار شده است. نمونه:
چند سال پیش همزمان با هفت آبان عدهای در کنار پاسارگاد جمع شدند و این شعار را سر دادند:
ما آریایی هستیم، عرب نمیپرستیم.
در پس این شعار نکاتی نهفته و قابل برداشت است:
یک) تأکید بر این پیشفرض که دین و مذهب امری مرتبط با قوم و نژاد است و هر قوم و نژادی باید دین و مذهب خود را داشته باشد. یعنی ایرانی باید دین ایرانی داشته باشد و نباید دین دیگران و از جمله اعراب را بپذیرد.
دو) نفی دین اسلام با تعبیر عربپرستی
با دقت و تأمل میتوان به این برداشت رسید که این شعار زمینهساز طرح و تبلیغ بهائیت است.
وقتی گفته میشود ما دین اعراب را نمیپرستیم، این پرسش مطرح میشود که دین ایرانی که قرار است جایگزین اسلام شود، چیست و کدام است؟
پاسخی که طرفداران همین تفکر به این پرسش میدهند این است که یکی دین زرتشت است که از نگاه طراحان این شعار قدیمی شده و دیگری مطابق ادعای آنها بهائیت است که جدید است و بهروز.
در این شعار، به نام عرب، اسلام نفی شده و به نام آریایی، بهائیت مطرح میشود.
در تاریخ معاصر نیز اشاراتی با همین مضمون دیده میشود. یعنی افرادی، در تقابل با اسلام، تأکید داشتهاند که ایرانی باید دین ایرانی داشته باشد. یعنی ایرانی باید بهائی باشد. نمونه:
«هویدا میگفت بهائیت چون از ایران برخاسته است یک دین ایرانیست و ما که یک ملت غیرعرب هستیم چرا باید از دین اعراب تبعیت کنیم؟»
(منبع: کتاب من و فرح پهلوی، نوشتهی اسکندر دلدَم، جلد سوم ص ۱۰۶۱ به نقل از مصاحبهی فرح پهلوی)
علاوه بر این در فضای مجازی نیز به صراحت به جعل و تحریف تاریخ بر همین محور میپردازند و میرزاحسینعلی بها را از نسل کورش میخوانند.
این نکات آنگاه که در کنار یکدیگر قرار میگیرند، معنا و مفهوم قابل تأملی پیدا میکنند:
به نام کورش، به کام بهائیت !