نمیشود بهخاطر تحریف تاریخ به دیگران معترض باشی و همزمان خودت هم تاریخ را تحریف کنی.
من درک نمیکنم وقتی کسی با دیگری اختلاف سیاسی یا مذهبی یا ملی یا قومی یا شخصی و گروهی و مانند آن دارد، چرا این دعوا باید به صحنهی ثبت و ضبط اسناد و مدارک تاریخی کشیده شود؟
تو اگر امروز با «الف» موافقی چه دلیلی دارد اسناد مخالفت دیروزت را پنهان کنی؟ چه اشکالی دارد که روشن شود سیر تحول دیدگاه تو از مخالفت تا موافقت چگونه بوده است؟
نمیشود عالم و آدم را به تحریف تاریخ متهم کنیم و بعد خودمان که کتاب درسی تاریخ جنگ و دفاع مقدس مینویسیم، طوری بنویسیم که گویا در هشت سال جنگ، شخصی به نام اکبر هاشمی نه مسئولیتی داشته نه تأثیری و نه حضوری.
مگر کسی میتواند تاریخ تغییر و تحولات اقتصادی دههی ۱۳۴۰ شمسی را بنویسد و نام و نقش عالیخانی را نادیده بگیرد؟
هدف از تحریف تاریخ چیست؟ اصلاً و بهویژه در این روزگار آیا میتوان چیزی را از تاریخ، حذف یا از برابر دیدگان جامعه پنهان کرد؟
به گمان من، در پس اندیشه و گرایش به تحریف تاریخ، گونهای از سادهاندیشی و سادهانگاری موضوع و مسئله نهفته است.
یک نفر یا چند نفر یا یک گروه یا یک سازمان یا یک رسانه یا یک محفل گمان میکند که میتواند تاریخ را آنگونه که دوست دارد و تشخیص میدهد با کم و زیاد کردن اسناد و مدارک بنویسد و بالا و پایین کند و آب هم از آب تکان نخورد!
چقدر این تصور، خام و این تفکر، سست و بیپشتوانه است.
ای کاش آنها که با هر نیت و انگیزه و دیدگاه و موضع، توان و امکان و زمان خود را بیهوده صرف کم و زیاد کردن تاریخ میکنند، بهجای آن، چند کتاب معتبر تاریخی بخوانند تا برایشان روشن شود که اصولاً و در بلندمدت نمیتوان تاریخ را تحریف کرد.
وقتی میتوانیم کتاب بنویسیم با عنوان «دروغ در تاریخ» معنایش این است که آفتاب پشت ابر نمیماند.
ویل دورانت بهزیبایی گفته است:
هیچ چیز در تاریخ گم نمیشود
و مولوی زیباتر و جامعتر:
کِی توان اندود خورشیدی به گِل