کارنامهی نظری و عملی تجزیهطلبان کردستان، نشاندهندهی تناقضهای فراوان است. در متن پیش رو دربارهی برخی ویژگیها و کارکردهای جداییخواهان کردستان، به اختصار و در چند محور مشخص، نکاتی مطرح میشود.
جداییخواهان با تحریف تاریخ، روایتی به مخاطب عرضه میکنند که بتوان از دل آن، پیشینه و پشتوانهای برای جدایی و تشکیل کشور کردستان استخراج کرد.
تحریف تاریخ و دوگانهسازی از ماد و پارس و تلاش برای تسرّی این تقابل ساختگی به تاریخ چندهزار سالهی ایران با هدف رسیدن به نتایج سیاسی مورد نظر خود، از جمله خطوطیست که جداییخواهان دنبال کردهاند.
از جمله پیشفرضهای روایت تاریخی جداییخواهان، یکی این است که ماد و پارس از حیث ویژگیهای اجتماعی و قومی و زبانی و فرهنگی از یکدیگر متمایز بوده و ماد و پارس را کُرد و فارس امروز بهشمار میآورند و تقابل و نبردی چندهزارساله را میان این دو تصور میکنند.
همین رویکرد، یعنی تلاش برای انطباق کُرد امروز بر ماد تاریخی، در شعر معروف «ای رقیب» سرودهی شاعر کرد، یونس دلدار، که به عنوان سرود ملی کردستان برگزیده شده به چشم میخورد.
برای نمونه دربارهی کورش دوم هخامنشی، معروف به کورش بزرگ، که به حکومت ماد پایان داد، چنین میگویند که کورش پادشاهی سلطهگر بود و از دیرباز در اندیشهی تسلط بر ماد و در نهایت این حکومت را سرنگون کرد و ماد را به زیر سلطهی خود درآورد.
جداییخواهان از یکسو نمیتوانند ریشه و پیشینهی ایرانی خود را انکار کنند و از اینرو خود را «فرزندان ماد» میخوانند و از دیگرسو و از آنجا که در پی ترسیم تاریخی متناسب با اهداف سیاسی خود هستند، تلاش میکنند تقابلی ساختگی را میان ماد و پارس، به عنوان کرد و فارس امروز، تعریف کنند و از آن، نتایج دلخواه خود را بگیرند.
نکتهی مهم اینجاست که اولاً ماد و پارس تاریخی را نمیتوان کرد و فارس امرز دانست. در ثانی رویارویی چندهزار ساله میان آنها واقعیت تاریخی ندارد و اگر تقابل تاریخی و سلطهی دیرین پارس بر ماد را بپذیریم، این ابهام و پرسش جدی مطرح میشود که چرا در طول این چندهزار سال، ماد نخواسته یا نتوانسته از زیر سلطهی پارس بیرون بیاید؟
در نقطهی مقابلِ آنچه جداییخواهان ادعا میکنند، برخی محققان، از جمله ایرج وامقی و عبدالحسین زرینکوب، یگانگی تاریخی ماد و پارس را به صورت مستند و مستدل نشان دادهاند.
گذشته از این، جداییخواهان دربارهی سلسلهها و دولتمردانی که از جامعهی کرد برخاسته و در ایران به قدرت رسیدهاند، از جمله صفویه، زندیه، شیخعلیخان زنگنه، عزیزخان مُکری، عزالممالک اردلان و دهها شخصیت دیگر که در سطوح گوناگون حکومت ایران در دورههای مختلف حضور داشتهاند، تحلیل روشن و قانعکنندهای ندارند.