برخی سلطنتطلبان و طرفداران رضا پهلوی تلاش میکنند میان هخامنشی و پهلوی، مشابهتی تعریف کنند. این تلاش آنها گاهی در این شعار نمود مییابد:
«کورش آریایی، کینگ رضا پهلوی»
از جنبههای تبلیغی و جنگ روانی و عوامفریبانهی ماجرا که بگذریم، تاریخ به ما میگوید میان پهلوی و هخامنشی مشابهتی وجود ندارد و حتی در مواردی، اختلاف جدی به چشم میخورد. از جمله:
یک) حکومت هخامنشی تنوع قومی، زبانی و فرهنگی قلمرو خود را به رسمیت شناخته و پذیرفته بود. کتیبههای سه زبانهی هخامنشیان از مهمترین اسنادیست که این فرضیه را تأیید میکند.
بر خلاف هخامنشی، حکومت پهلوی از همان ابتدا در برابر تنوع فرهنگی و قومی و زبانی ایران موضع گرفت و تلاش کرد آن را از بین ببرد و زبانهای مناطق مختلف ایران و پوشش و لباس اقوام گوناگون ایرانی را ممنوع و محدود کند.
همین سیاست غلط پهلوی زمینهساز شکلگیری و تقویت گرایشهای تجزیهطلبانهی قومی در مناطقی از جمله آذربایجان و کردستان شد.
دو) حکومت هخامنشی پیوسته بر وسعت قلمرو خود میافزود و آن را گسترش میداد اما پهلوی نه تنها چنین نکرد بلکه بخشهایی از ایران، از جمله بحرین را از دست داد.
سه) حکومت هخامنشی، مقتدر و مستقل بود و با قدرت بر بخش مهم و وسیعی از دنیا حکم میراند اما پهلوی حتی در درون ایران هم استقلال و اقتدار لازم و کافی را نداشت و از جمله با پذیرش کاپیتولاسیون، عملاً بیگانگان و به ویژه امریکاییها و صهیونیستها را بر ایران مسلط کرده بود.
با این اوصاف، سلطنتطلبان بیهوده تلاش میکنند تاریخ را در خدمت تمایلات خویش درآورند و چون واقعیتهای تاریخی مطابق میل آنها نیست، دچار تناقض و تحریف میشوند و در ادامه چون حرفی برای گرفتن ندارند، مسیر تهمت و توهین را در پیش میگیرند.
گاهی شکستن تصاویر غیرواقعی ذهنی و کنار گذاشتن تعصبات بیپایه و پذیرش واقعیتهای تاریخی، نیازمند اندکی شجاعت و انصاف است.