احسان نراقی در کتاب از کاخ شاه تا زندان اوین صفحهی ۵۸ نوشته است:
جشنهای دوهزاروپانصد سالهی سلطنت به هیچ طریق با خواست ملی هماهنگ نبوده و مردم ایران آن را بهعنوان جنون عظمتطلبی و بوالهوسیهای مردی تلقی کردند که هیچگاه بهگونهای واقعی در تاریخ کشورش غور ننموده است.
اما این جملهی فشردهی نراقی نیاز به توضیح داد. بخشی از این توضیح را میتوان در آثار نراقی و بخش دیگر را در منابع تاریخی یافت.
نقد نراقی به جشنهای دوهزاروپانصد ساله را شاید بتوان در دو محور شرح داد.
یک) نقد به شیوهی اجرا و برگزاری جشنها، از این نظر که در تهیهی مقدمات و اجزای این جشنها، از عناصر ایرانی استفادهی چندانی نشده و نگاه غالب، بهره گرفتن از عناصر خارجی بوده است. نراقی در صفحهی ۶۲ همان کتاب فهرستی از برخی اقلام و نیروی انسانی مورد استفاده در جشنها را آورده و افزوده است که اینها از فرانسه وارد شده بود. از جمله ظرف و پارچه و تزئینات و غذا و سرآشپز و گارسون و مشروبات و مانند آن.
بنابراین، یک ایراد نراقی این است که اگر قرار است این جشنها نماینده و نماد فرهنگ و تمدن و هنر و هویت ایرانی باشد، چرا حضور عناصر ایرانی در اجزای آن به چشم نمیآید و اغلب مواد آن از خارج و از فرهنگی غیرایرانی گرفته شده؟
دو) وقتی احسان نراقی میگوید این جشنها بر پایهی مطالعهی عمیق در تاریخ طراحی نشده احتمالاً به این نکته نظر دارد که تاریخ ایران محدود به دوهزاروپانصد سال نیست و محدود کردن آن به دوهزاروپانصد سال، عملاً گونهای از تحریف تاریخ است.
محققان نوشتهاند که:
اولاً پیش از هخامنشیان، امپراتوری بزرگ ماد وجود داشته که آن هم آریایی بوده و پایهگذار کشور ایران، هووَخشَترَ، پادشاه بزرگ ماد است نه کورش.
در ثانی حتی پیش از آریاییها هم در این سرزمین، فرهنگ و تمدن و حکومت و آثار گوناگون داشتهایم که نادیده گرفتن آنها خطا و تحریف است. از جمله گوتیها و لولوبیها که حدود شانزده قرن پیش از هخامنشیان بودهاند و آثار آنان الهامبخش هخامنشیان در آفرینش آثاری همچون نقشبرجستهی داریوش هخامنشی در کتیبهی بیستون بوده است.
همچنین تمدن و حکومت عیلام و شهر شوش که از جمله قدیمیترین شهرهای دنیاست و برخی آن را مادر شهرهای جهان خواندهاند.