ویرگول
ورودثبت نام
khashayar pakfar
khashayar pakfar
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

منشا آنچه درون من می‌گذرد، چیست؟

احساسات بخشی از آنجه است که درون ما می‌گذرد.
احساسات بخشی از آنجه است که درون ما می‌گذرد.


بسیاری از ما نسبت اتفاقاتی که در درونمان می‌افتد را با محیط بیرون از خودمان به صورت علت و معلولی می‌بینیم. مثلا می‌گوییم من عصبانی شدم چون او به عهدش وفا نکرد. من ناراحت شدم چون او مرا تحقیر کرد و جملاتی از این دست.

اگر آنچه که در لحظه و در موقعیتی خاص در درون من می‌گذرد را شامل حس‌های بدنی من، تفکراتی که از ذهنم می‌گذرد، خلق و خو و احساس‌ من در نظر بگیریم و از طرفی محیط و شرایطی که در لحظه در آن هستم را در کنارش ملاحظه کنیم، آیا می‌توانیم بگوییم عوامل محیطی، علت آن چیزی است که من در درون خودم تجربه می‌کنم؟

مثلا چون یک سگ آنجا است من ترسیدم (احساس اضطراب و ترس، پریشانی، انقباض در عضلات و تپش قلب و ...)

بسیاری مواقع ما با هم روی یک رخداد توافق نظر داریم. مثلا یک تماس یا ایمیل کاری را مدیرمان پاسخ نداده است. تا اینجا ما در خصوص آنچه رخ داده صحبت می‌کنیم. اما اینکه این پاسخ ندادن ایمیل معنی‌اش بی توجهی به من، مهم نبودن کار من یا توهین به من تلقی شود یا در مقابل نمودش برای من بی‌مسيولتی گیرنده ایمیل باشد یا اینکه احساس خاصی به همراه نداشته باشد، احتمالا آنچه در درون من می‌گذرد و من تجربه می‌کنم را برایم تغییر می‌دهد.

آیا تا کنون تجربه داشته‌اید یک جمله از یک شخص برای شما، با همان جمله از طرف شخص دیگری تفاوت قابل توجهی را در نوع واکنش شما در بر داشته باشد؟

همچنین در موقعیت‌هایی مثلا در مواجه با یک حادثه در طبیعت، با یک حیوان در جنگل یا در یک تصادف شاهد آن بوده‌اید که واکنش، احساس و دریافت یک گروه با گروهی دیگر بسیار متفاوت باشد؟

خبری می‌رسد: دلار شد ۲۲۰۰۰ تومن . این خبر خوب است یا بد است؟ اضطراب دارد یا نشاط؟ فرصت است یا تهدید؟ یا هر دو می‌تواند باشد؟

اگر یک واقعه مشخص را با دو جلوه و نمود متفاوت در آینده را در نظر بگیریم به نحوی که در یک حالت آینده کاملا مخاطره آمیز و در یک حالت کاملا آرامش‌بخش به نظر برسد، آنچه در درون خود تجربه می‌کنیم و عملکرد ما چه تغییری خواهد کرد؟

داستان ما و نمودی که آینده یک رخداد در نظر ما دارد، از خود رخداد و اتفاقی که از آن صحبت می‌کنیم متمایز است. خبر جنگ برای من با خبر جنگ برای همکلاسی من که سال‌ها است در انتظار جنگ و جهاد است دو نوع دریافت و جلوه و عملکرد را به همراه دارد. پس خبر جنگ یا پایان جنگ به خودی خود نه خوشحال کننده است نه ناراحت کننده. بستگی به نمود آن به من دارد.

برای من کشف این نکته که «منشا آنچه درون من می‌گذرد عامل تعیین کننده بیرونی ندارد» پیام رهایی است.

واضح است که من در مسیر زندگی و در شرایطی که به‌هشیار نیستم متاثر از عوامل بیرونی هستم. محیط و آنطور که من بزرگ شدم موجب تجربه حس‌ها و تجربیات مشابهی در موقعیت‌های یکسان برای سال‌های متمادی در من شده است. دستگاه شناختی من آن موقعیت را تداوم چیزی در گذشته می‌شناسد و منجر به نوعی واکنش ثابت و تکراری می‌شود. احتمالا واکنشی که پیشتر، اولین و موثرترین روش در درون من شناخته شده است. اما به نظر می‌رسد این همه داستان نیست. چیز دیگری هم هست که بسیار تعیین کننده است!

مطابق آنچه در بالا گفته شد، نمود یک موقعیت به من یا به عبارتی آن‌طوری که آن موقعیت برای من رنگ و شکل پیدا می‌کند با «آنچه درونم می‌گذرد» و من تجربه می‌کنم و «واکنش» من به آن موقعیت همراستا است.

این متفاوت است از رابطه علت و معلولی. یعنی آنچه مشاهده میکنم عامل آنچه تجربه می‌کنم و واکنش من نیست.

در نتیجه:

من می‌توانم عصبانی نباشم وقتی تو داد می‌زنی یا دشنام می‌دهی. همچنین می‌توانم سرخورده نشوم وقتی مرا ترک می‌کنی و می‌توانم از بی‌ثباتی اقتصادی نترسم در شرایطی که همه اذعان داریم با هر متری شرایط اقتصادی را بسنجیم نابسامان و شکننده است.

و در همه این شرایط می‌توانم عملکردی موثر داشته باشم چون «عملکرد من و آنچه درونم می‌گذرد» را از واکنش پیش‌فرضم به شرایط محیطی، جدا کرده ام و تمایز داده‌ام.

اکنون می‌دانم که اگر شریک زندگی من اقدامی را انجام می‌دهد که من بی‌احترامی تلقی‌اش می‌کنم، منشا «دریافت حس بی احترامی» درون من است نه عمل او. این دستگاه شناختی من است که یک واقعه را توهین تلقی می‌کند.

واضح ترین مثال برای من در این مورد شنیدن دشنام بوده است. بسیاری دشنام‌ها که ناموسی محسوب می‌شوند در نگاه من چون به زندگی من بی‌ربط هستند و حرمت نزدیکان من در گرو نحوه صحبت کردن دیگران نبوده است، برای من محرک نبوده است. ولی اگر کسی به من می‌گفت الاغ، اگر این نمودش برای من نادان، ضعیف یا ناکامل بود همواره واکنش در پی داشت.

دشنام فقط یک کلمه است. نمود دشنام به ما تحقیر، بی احترامی و کوچک شمرده شدن و … است و تجربه عصبانیت، خشم، تشویش ذهنی و فکر کردن به این که دیگران چه فکری در موردم می کنند را می‌‌تواند در پی داشته باشد.

به همین نسبت ابنکه ویروس کرونا تهدید است یا فرصت، قیمت ارز تهدید است یا فرصت و … بسیار زیاد با طوری که دنیا در نگاه من تجلی می‌باید ارتباط دارد تا اصل یک رویداد، که بر سر رخ دادنش با هم توافق داریم.

آنچه درون من می‌گذرد شامل حس‌های بدنی من، تفکراتی که از ذهنم می‌گذرد، خلق و خو و احساس‌ من را نوعِ بودن ‌و عملی که من انجام می‌دهم یا واکنش من نوعِ عملکرد می‌نامیم.

جمعبندی آنچه گفته شد:

نوع بودن و نوع عملکردن من در یک موقعیت خاص هماهنگ است
با
طوری که آن موقعیت برای من نمود یا رنگ و شکل گرفته است.

حالا سوال اینجا است که یک موقعییت چگونه برای من رنگ و شکل می‌گیرد؟ هر کلمه چگونه برای من معنی می‌شود و نمود پیدا می‌کند؟

کلمه مادر، برای شخصی که مادری قدرتمند و تصمیم گیر و سرپرست خانوار داشته با کسی که مادرش را در هنگام زایمان از دست داده است چگونه نمود پیدا می‌کند؟

هر کلمه، جمله یا هر آنچه که با آن مواجه می‌شویم در دستگاه شناختی ما از لنزی عبور می‌کند و رنگ و شکل می‌گیرد. هر کلمه در هر فضایی برای ما یک تداعی دارد. مانند کلمه شیر کنار کلمه جنگل و شیر کنار کلمه آب یا شیر همراه کلمه گاو که هر کدام برای ما جلوه و معنا و تصویری دارد.

این لنز شناختی که آنچه با آن مواجه می‌شویم را رنگ و شکل می‌دهد انگاره (context) نام دارد.

توسعه فردیراهبریزندگی
خشایارم :)‌ در حوره کسب و کار آنلاین کار می‌کنم. مدیریت کسب و کار،‌ مدیریت محصول، طراحی تجربه کاربری، مدیریت پروژه و برنامه‌نویسی کارهایی بوده که در ۱۵ سال گذشته انجام دادم. گردشگرم و اهل موسیقی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید