Lady Wiseldon
Lady Wiseldon
خواندن ۳ دقیقه·۴ ماه پیش

سکوت کن !

به نظر من بعد از ۱۸ سالگی یا حتی زودتر باید از خانواده جدا شد. خانواده بیشتر از ان چیزی که فکرش را بکنید مهم است اما تفاوت نسل ها گاهی باعث مشاجره بین فرزندان و خانواده می‌شود.

اولین چیزی که باعث مشاجره میشود، سن است. پدر و مادر ها فکر می کنند چون بزرگتر هستند پس تمام حرف ها و کار هایشان درست است و اگر حرفی می زنند باید بدون چون و چرا قبول کرد چون آنها همه چیز را می دانند!

کوچکتر که بودم نمی گذاشتند لباسم را انتخاب کنم. و اگر خودشان لباسی را دوست داشتند برایم می خریدند. من عاشق کفش پاشنه بلند بودم اما از نظر پدرم بد بود و همیشه کفشی را به زور برایم می خرید که خودش دوست داشت و من از آن متنفر بودم. درباره کیف مدرسه هم همینطور. من کیف صورتی با عکس پرنسس های دیزنی دوست داشتم اما از نظر آنها اشغال بود. کلا هر چیزی که من دوست دارم اشغال است. برایم کیف بنفش با عکس گوسفند خریدند! من از رنگ بنفش متنفرم ولی نظر من هیچوقت مهم نبود. خلاصه حسرت کفش پاشنه بلند و کیف صورتی مدرسه سیندرلا هنوز هم با من است.

بزرگ شدم به مادرم گفتم دیگه در انتخاب های من دخالت نکن. با من قهر کرد و منکر شد که من هیچ وقت دخالت نکردم. همیشه زیر حرف و کار هایش می زند و می گوید تو دروغ می گویی من فلان کار و فلان حرف را نزدم. آنها همیشه فرشته هستند و من شیطان.

الان دیگر با نظر خودم خرید میکنم اما هرچی می خرم اشغال است. چون من بدون فکر می خرم و عقل ندارم. پدرم می گوید لوازم آرایش نخربد است محصولات پوستی اشغال است. می گویم چرا بد است؟ می گوید: چون من می فهمم و تو نمی فهمی نباید این ها را بخری ، پول هایت را جمع کن و موبایل بهتر بخر. تا همین چند وقت پیش با موبایل هم مخالف بود اما حاضر است هر چیزی بخرم به جز لوازم آرایش! طلا هم دوست دارد به هر حال پس انداز است! البته تا همین چند سال پیش می گفت طلا هم نخرید پول را در حسابتان نگه دارید فقط نگه دارید خرج نکنید.

تقریبا هفته ای دوبار مشاجره داریم آنها هر چه بخواهند می گویند. و من باید سکوت کنم اگر حرفی بزنم می گویند: سکوت کن! داد نزن! یه حرفی می زنیم قبول کن! چقدر حرف می زنی! تو عقده ای هستی! مریضی! جالبه انها هر چه بگویند درست است و مریض نیستند اما من اگر جواب گفته هایشان را بدهم مریض و دیوانه می شوم. می گویند ما خیلی هم خوب هستیم تو در جامعه نرفتی که آدم بد بیینی! چون آدم بد در جامعه وجود دارد شما باید به فرزندتان بی احترامی کنید؟ شما نگذاشتید من در جامعه باشم. تو بی عرضه ای ! بیرون نرو! بلد نیستی! الان زوده! بعد توقع دارید مستقل باشم و سرکار بروم. من اعتماد به نفس مستقل بودم ندارم چون همیشه یک بی عرضه بودم!

پدرم همیشه می گوید : جامعه در دهانت می‌زند و سرت به سنگ می خورد و می شکند تا بفهمی ما درست می گوییم و از ما بهتر وجود ندارد. حرف خیلی مهم است. خیلی زیاد. واقعا تاثیر می گذارد و تاثیرش را احساس میکنم.

فکر میکنم تا چند ماه اینده موبایل بخرم. برای موبایل خریدن هم احتمالا بحثمان شود چون پدر سفید دوست و من سیاه و اصرار می‌کند سفید بردار، حرف گوش، سفید بهتر است چون من دوست دارم.

اگر شب ها ساعت ده می خوابیدم و صبح زود بیدار میشدم و درس می خواندم تا شب بدون اینکه به موبایلم نگاه کنم و سرکار می رفتم و تمام حقوقم را بدون اینکه لوازم آرایش بخرم پس انداز می کردم و طلا می خریدم و هر چه می گفتند، می گفتم چشم و سکوت می کردم. قطعا بهترین دختر دنیا بودم ولی دیگر خودم نبودم!


اعتماد نفسدوستخانوادهمشاجره
نوشتن حالم را خوب میکند!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید