Lady Wiseldon·۲۳ روز پیشدرس خواندن!مثل تعداد زیادی از دانش اموزان و دانشجویان عزیز من هم از درس خواندن بی زارم و فقط به امید اینکه چیزی بشوم و مستقلانه زندگی کنم، این رنج را…
Lady Wiseldon·۲ ماه پیشمهرمهر را هیچ وقت دوست نداشتم. بازگشایی مدارس، صبح زود بیدارشدن، امتحان، از همه مهمتر هوای ابری و دلگیر. خیلی ها از پاییز خوششان می اید. از هو…
Lady Wiseldonدرپناهگاه نویسندگان·۳ ماه پیشتنهایینمی دانم از کجا شروع کنم. از کودکی ، از نوجوانی یا جوانی؟ شایدم از دوران جنینی! من از همان دوران هم تنها بودم. خانواده پدری و مادری با پدرو…
Lady Wiseldon·۳ ماه پیشپول تو جیبی!اولین بار ۱۱ سالم بود که پول توجیبی گرفتم. البته قانون خاصی نداشت یک بار ۵۰ تومان یک بار ۱۰۰ تومان. منم خیلی خرج نمی کردم چون اصلا بلد نبود…
Lady Wiseldon·۳ ماه پیشسکوت کن !به نظر من بعد از ۱۸ سالگی یا حتی زودتر باید از خانواده جدا شد. خانواده بیشتر از ان چیزی که فکرش را بکنید مهم هسنتد اما تفاوت نسل ها گاهی با…
Lady Wiseldon·۳ ماه پیشکاشدر زندگی کاش ها و اما و اگر های زیادی وجود دارد. کاش باهوش بودم، کاش پولدار بودم، کاش اینجا نبودم انجا بودم یا اصلا کاش نبودم! ولی خوب شاید…
Lady Wiseldon·۳ ماه پیشتو می توانی!اگر بخواهم راستش را بگویم تو می توانی را کم شنیده ام.حرف مردم برایم مهم نیست ولی وقتی پدر و مادر به تو بگویند نمی توانی مهم می شود. کلا پدر…
Lady Wiseldon·۴ ماه پیشمعده درد!الان که دارم می نویسم، معدم درد میکنه. اصلا همین درد باعث شد بنویسم! شاید بپرسید چرا درد میکنه؟ جواب یه کلمه س، رفلاکس معده. اسم خاصی داره…
Lady Wiseldon·۴ ماه پیشخمیازه های کشدار، سیگار پشت سیگار!من از کودکی از بوی سیگار خوشم می آمد. نمی دانم چرا ولی دوست داشتم همیشه در کنار یک آدم سیگاری باشم و بو بکشم! بلاخره خیلی ها در این دنیا از…
Lady Wiseldon·۴ ماه پیشنگران شدن!نگرانی همیشه بد نیست. می تواند خوب هم باشد.مثلا وقتی بفهمیم کسی نگران ماست خوشحال میشویم. اینکه به جز خانواده شخص دیگری هم نگران حال ما باش…