در زندگی کاش ها و اما و اگر های زیادی وجود دارد. کاش باهوش بودم، کاش پولدار بودم، کاش اینجا نبودم انجا بودم یا اصلا کاش نبودم! ولی خوب شاید اگر این کاش ها وجود نداشت و آن اتفاقات رخ میدادند به نفعمان نبود. البته به جز پول، ای کاش پولدار بودم جمله درستی است چون پول همیشه خوب است و بودنش نیاز است.
کاش رفیق حسرت است. ما وقتی حسرت چیزی را داریم پای کاش را وسط میکشیم. مثل من که حسرت او را دارم. حسرت هم می تواند رفیق دلتنگی باشد. دلتنگی برای چیز هایی که از دستشان دادیم و الان فقط حسرتشان مانده و با ای کاش ها به یادشان می اوریم.
ای کاش او در کنارم بود و محکم در آغوشش میگرفتم و ارام میگفتم: ممنونم که بدنیا امدی، ممنونم که هستی. اما نیست و فقط ای کاش برایم مانده و حسرت و دلتنگی.
می گویند حسرت خوردن و ای کاش گفتن خوب نیست. راست هم می گویند همین یه کلمه می تواند ادم را نابود کند. من سعی میکنم زیاد حسرت نخورم و به ای کاش ها اهمیت ندهم ولی بعضی اوقات نمی شود که نمی شود. بعضی اوقات واقعا به بودنش نیاز داری، واقعا ای کاش بود.
باید در کنار نبودن ها و ای کاش ها زندگی کرد. به هرحال نرسیدن هم بخشی از زندگیست. قبول کردنش سخت است اما واقعیت همین است. زندگی تمام چیز هایی که میخواهیم به ما نمی دهد و حتی آن چیزی هم که داریم شاید از ما بگیرد.
ای کاش حداقل می توانستم تولدش را تبریگ بگویم یا در تولدش باشم،کنارش باشم ولی نمیشود. شاید اصلا نباید که بشود. شاید هم چندسال دیگر بشود. این ها جملات امیداور کننده برای مقابله با ای کاش ها هستند ولی پیروز نمیشوند یعنی حداقل در برابر ای کاش های من قدرتی ندارند.
نمی توانم ای کاش ها را از بین ببرم، نمیشود حسرت نخورد. نمی توانم در تولدت باشم. ولی باید زندگی کرد. اصلا همینجا تولدت را تبریک میگویم تولدت مبارک خورشید من!
به وقت ۱۹ مرداد ۱۴۰۳