سالهای حیات اکوسیستم استارتاپی ایران که خودش یک اکوسیستم نوپا محسوب میشود پر است از داستانهای ریز و درشت که به نسبت هر اکوسیستم استارتاپی دیگری به خصوص سیلیکونولی، بیشترین وجوه حیاتی یک اکوسیستم را از خود نشان داده است. یک مثال میزنم. اگر «به کما رفتن» یکی از وجوه حیات زندگی آدمی باشد، قاعدتاً این نیست که هرکه در طول حیاتش به کما نرود، آدم نیست. یک موجود میتواند در طول حیاتش به کما نرود ولی آدم باشد. اما انگار در مورد اکوسیستم استارتاپی ایران، همهی ابعاد یک اکوسیستم به معنای عام آن باید برایش اتفاق بیفتد تا نشان دهد این اکوسیستم واقعا یک اکوسیستم است!
سال تولد اکوسیستم استارتاپی ایران، سال ۱۳۹۳ بود که عبارت «استارتاپ» با برگزاری اولین استارتاپویکند ایران در ولنجک تهران وارد دایرهی لغات کسانی شد که سالها شیفتهی کارآفرینی و تکنولوژی بودند. نوجوانی این اکوسیستم، زمانی بود که اینترنت موبایل آنچنان کیفیت و دسترسی مردم به اینترنت را دگرکون کرد که یک اپلیکیشن موبایلی توانست به نصب میلیونی برسد و مردم توانستند برای اولین بار ویدیوهای اچدی را آنلاین مشاهده کنند. اکوسیستم اما وقتی جوان شد که پول وارد آن شد. دلار فهمید که میتواند با ورود به بازار ریال قدرتش را بیشتر کند و از پول ایران ارزشافزوده بگیرد. چه پولهای زیادی در داخل که به جای تبدیل شدن به دلار و سرمایهگذاری در خارج از کشور به اکوسیستم استارتاپی وارد شده بودند و چه دلارهای خارجی که به جای رفتن به کشورهای همسایه، به این جوان اعتماد کرده بودند، همه نشان از این داشت که این اکوسیستم آیندهی درخشانی دارد. اما در سالهای بعدتر همچون آدمی که مریض میشود، اکوسیستم ما هم مریض و رنجور شد. خیلیها در این مدت گفتند اکوسیستم مرده است اما نفهمیدند که اکوسیستم وقتی میمیرد که دیگر فعل و انفعالاتی نداشته باشد. اکوسیستم استارتاپی ما از زمانی که امنیت بر شکوفایی تقدم پیدا کرد، مریض شد. بیمار نحیفی که هنوز به دوران اوج مریضی خودش نرسیده است، چه رسد به دوران درمان و نقاهت.
اما در طول این سالها، اعضای اکوسیستم هیچ وقت به اندازهی امسال بر بد یا بدتر شدن اوضاع در سال پیش رو به تفاهم نرسیدهاند. سال ۱۴۰۲ با خوشبینی همیشگی ما، سال اوج مریضی اکوسیستم استارتاپ است. هیچ امیدواری کوتاه مدتی نداریم به این که اوضاع بهتر شود و حال اکوسیستم رو به بهبود رود اما فقط میتوانیم امید داشته باشیم به این که امسال، آخرین سال مریضی این اکوسیستم جوان باشد. جوانی که حالا حالاها میخواهد زندگی کند، با اگزیت و آیپیاو بالغ شود، با ظهور کارآفرینان سریالی نسلش را گسترش دهد و با رقابت در عرصهی بینالمللی به دوران بزرگسالی خودش برسد.
*
کارآفرین ورشکسته، میشود منتور. منتور ورشکسته، میشود سخنران انگیزشی. و سخنران انگیزشی هم اگر ورشکسته شود میشود مسئول یکی از ادارات و سازمانهای مرتبط با کارآفرینی که باید برای کارآفرینان تصمیم بگیرد!
*
مشکل، وجود کارآفرین شکستخورده نیست، که شکست جزء جدانشدنی کارآفرینی است. مشکل ورشکستگی است. فرق شکست و ورشکستگی در این است که شکست جای جبران دارد اما ورشکستگی نه. اکوسیستم سرحال و سالم، فضا را برای جبران شکست کارآفرینان فراهم میکند اما اکوسیستم مریض، شکست را به سمت ورشکستگی سوق میدهد.
من نمیخواهم دلایل مریضی اکوسیستم را تشریح کنم یا حتی تجویزی برای صحت آن داشته باشم که این قسمت از ماجرا بیشتر از آن که کار اقتصادیون و تکنوکراتها باشد، دست سیاسیون و تاریخدانان است. در جستجوی پاسخ به این سوال همین بس که تاریخ به ما میگویند جامعهی ما در حال طی کردن رشد طبیعی خود است. اما با یک اکوسیستم مریض چگونه باید رفتار کرد؟ پاسخ ساده است: همانطور که با یک آدم مریض باید رفتار کرد. آدم مریض فقط مراقبت میخواهد و تلاش برای کمتر کردن علائم مریضی. سال ۱۴۰۲ سال زنده ماندن است. در پایان این سال همین بس که افتخار کارآفرینی بر ما بماند و بتوانیم ادامه مسیرمان را بسازیم.
*
از آن جا که کارآفرینی یک «ژن دیوانگی» در خود دارد و این حساب کتابهای منطقی مال یک ساعتش است، بگذارید بگویم آن کسی که در این سال هنوز کارآفرین میماند و ورکشسته نمیشود، چند کار باید انجام دهد:
- آدمها مهمترین عامل در یک اکوسیستم استارتاپی هستند. به نظر من بدترین کار این است که ما انسانها را فدای اکوسیستم کنیم. این بقیهی اجزای اکوسیستم هستند که باید فدای انسانها شوند. پس در اولین قدم، من با اخراج و تعدیل افراد مخالفم. سعی کنید آدمها را نگه دارید مگر این که خودشان انتخاب دیگری داشته باشند. خداحافظی از سازمان نباید شروع شود. شما فقط باید به ارزشهای سازمانتان پایبند بمانید. کوچک کردن سازمان و کم کردن هزینهها باید از قسمتهای دیگر شروع شود.
- بعد از این همه اتفاقاتی که در مملکت دیدهاید، اگر هنوز وارد بازار جهانی نشدهاید سعی کنید امسال راهی به درآمد دلاری ایجاد کنید. این فقره، هم راه موفقیت در صورت ادامهدار بودن مریضی اکوسیستم است و هم راه موفقیت در صورت خوب شدن سریع حال این بیمار. فقط توجه کنید که مهاجرت شخصی یک چیز است و مهاجرت کسب و کاری چیز دیگر. شما ممکن است در ایران بمانید اما با خارج از ایران کار کنید. اصراری بر ایران ماندن هم نیست. کافی است پایتان را به خارج از ایران بگذارید، میبینید که فقط ما هستیم که اینقدر به ماندن اصرار داریم. دنیا جهانی شده و در همهی کشورهای دنیا از همه نژادی میبینید. کسی اینقدر اصرار ندارد که خدماتش را فقط به کشور خودش بدهد که ما ایرانیها داریم. من فقط در کشور خودمان دیدم که ذهن کارآفرین بر ایرانی یا جهانی بودن بیزینس بسته شده. و الا برای جهان مسطحی که سالها مرزهای خودش را حذف کرده، جز بقالی سر کوچه، دیگر بیزینسی نیست که محلی فکر کند.
- قبلا میگفتند پول نقد پادشاه است. الان من قدم را فراتر میگذارم و میگویم در سال ۱۴۰۲ برای استارتاپهای ایرانی پول نقد همهچیز است. این اکسیر حیاتبخش کسب و کار آنقدر مهم هست که شما تمام تمرکزتان را بگذراید برای مراقبت از آن. عدم مدیریت صحیح نقدینگی خیلی قشنگ میتواند شکستهای پیاپی شما را تضمین کند و خدای ناکرده تبدیلتان کند به کارآفرین ورکشسته.
*
آینده چه میشود؟
بیشتر افراد پیشگویی را دوست دارند اما من به تاریخ علاقهمندترم. وقتی در سال ۲۰۰۰ در امریکا حباب داتکام ترکید، شرکتهای زیادی تعطیل شدند اما تعدادی هم ماندند. آنها که ماندند در آن سال خیلی افت کردند، خیلی ضعیف شدند، خیلی آسیب دیدند، اما نگذاشتند تعطیل شوند. آنهایی که تعطیل نشدند همان یونیکورنهای آینده بودند. آمازون یکی از آنها بود و سیسکو دیگری. اکوسیستم از قوانین فطری خودش تبعیت میکند. فرقی نمیکند ایران باشد یا امریکا. الان هم که اوضاع اکوسیستم ما خوب نیست و حالش خراب شده، آن کسی موفقیت آینده را خواهد ساخت که فقط یک ماموریت را به خوبی انجام دهد و آن زنده ماندن است.
نحس یا فرخنده بودن سال ۱۴۰۲ برای هر کدام از ما متفاوت است و این خود ماییم که تعیین میکنیم امسال برای ما چگونه باشد. هر وقت خواستید دست از مسیر کارآفرینی بردارید فقط یک لحظه از خودتان بپرسید موقع مرگ چه جوابی برای خودم دارم؟
امیرحسین فقیهی / راهبر لحظهنگار