ویرگول
ورودثبت نام
asa.heydari
asa.heydari
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

آشنایان بی‌رحم

آشنایان چه غریبه‌اند امروز

و چه بی‌رحم

به سرمستی‌شان نعره می‌زنند

و بی‌خیال آن‌چه می‌پوسد این‌جا

در این خانه

کمی آن‌طرف‌تر از خانه‌ی گرم پوشالی‌شان

ابرها در این سوی کوچه می‌بارد

و در آن سو آفتابی کم‌سو می تابد

روزی جایی خواهیم ایستاد

که تنها سایه‌ی خدا پیداست.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید