ویرگول
ورودثبت نام
leila nalbandi
leila nalbandi
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

حال خوب

تنها بود..یه میز و صندلی انتخاب کرد و نشست..نگاهی به منو انداخت و سفارش داد..بعد شروع به نوشیدن نوشیدنیش کرد..نمی دونم حواسش کجا بود..سرش پایین بود..شاخه گل رز سرخ رو به سمتش گرفتم و با لبخند کفتم:«روز دختر مبارک..هدیه از طرف کافه مون»..نگاهی کرد و با یه تشکر سرد ،گل رو از دستم گرفت و دوباره سرش رو پایین انداخت..از برخوردش تعجب کردم..دروغ نگم توی ذوقم خورد..

کمی بعد،بیصدا از مقابلم رد شد و رفت..سالنکاری که میزش رو تمیز می کرد،یه دستمال کاغذی برام آورد..روی دستمال کاغذی با خودکار نوشته بود:«هدیه زیباتون،بعد از یه روز خیلی سخت و تلخ،مثل درخشش یه ستاره توی تاریکی بود برام..ممنونم..»

نشسته بودم و به این فکر می کردم که شاخه گل من بیشتر اون دختر دانشجوی غمگین رو خوشحال کرد یا دو جمله ای که اون دختر روی دستمال کاغذی نوشته بود،منو بیشتر خوشحال کرد..

گاهی وقتها تاثیر یه لبخند،یه شاخه گل،یه جمله کوتاه خیلی بیشتر و عمیق تر از اونی هست که فکرشو می کنیم.. مراقب حرفهامون و رفتارمون باشیم..خرج زیادی نداره..انرژی زیادی هم نمیبره..حال دل هم رو خوب کنیم..مطمئنا حال خودمون خیلی بهتر میشه..

انتخاب نشستدستمال کاغذیدختر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید